- ارسالیها
- 198
- پسندها
- 1,078
- امتیازها
- 6,433
- مدالها
- 7
- نویسنده موضوع
- #61
- بیا تو.
کنارش روی تخت نشستم.
- بابت اینها خیلی ممنونم، اگر به دادم نمیرسیدی تا حالا سرماخورده بودم.
- قابلی نداشت.
- ممنونم.
یهو بغلم کرد.
- ساحل من خیلی خوشحالم که باهات آشنا شدم! من تو ایران دوستی نداشتم اما حالا حس میکنم یه خواهر دارم.
من هم بغلش کردم.
- من هم خواهر نداشتم، اما حالا یه خواهر بزرگتر دارم. قول بده هر وقت میای تهران بیای پیشم.
- قول میدم!
بعد از میرال نوبت روژین بود، لباسش رو که شسته بودم بردم تو آشپزخونه. داشت سبزی پاک میکرد.
- روژین جان خیلی ممنون شستم برات.
- نه خانم این قابلدار نیست، مال خود شما.
- نمیشه که.
گذاشتم کنارش.
- با خان صحبت کردم گفت اگر امسال به جای معلم مدرسه به بچهها درس بدی، هم خرج درمان پدرت رو میده، هم خرج تحصیلت رو تو هم برای جبرانش باید...
کنارش روی تخت نشستم.
- بابت اینها خیلی ممنونم، اگر به دادم نمیرسیدی تا حالا سرماخورده بودم.
- قابلی نداشت.
- ممنونم.
یهو بغلم کرد.
- ساحل من خیلی خوشحالم که باهات آشنا شدم! من تو ایران دوستی نداشتم اما حالا حس میکنم یه خواهر دارم.
من هم بغلش کردم.
- من هم خواهر نداشتم، اما حالا یه خواهر بزرگتر دارم. قول بده هر وقت میای تهران بیای پیشم.
- قول میدم!
بعد از میرال نوبت روژین بود، لباسش رو که شسته بودم بردم تو آشپزخونه. داشت سبزی پاک میکرد.
- روژین جان خیلی ممنون شستم برات.
- نه خانم این قابلدار نیست، مال خود شما.
- نمیشه که.
گذاشتم کنارش.
- با خان صحبت کردم گفت اگر امسال به جای معلم مدرسه به بچهها درس بدی، هم خرج درمان پدرت رو میده، هم خرج تحصیلت رو تو هم برای جبرانش باید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر