- ارسالیها
- 834
- پسندها
- 14,654
- امتیازها
- 31,973
- مدالها
- 20
- نویسنده موضوع
- #31
با صدای لایلا به خود آمد:
- خب، میخواید چی بخونید برام؟
- عام... خب بهم بگو چند سالته و به چه جور کتابایی علاقه داری تا بتونم یه چیزی انتخاب کنم.
- چه ربطی به سنم داره؟
- بهت میخوره خیلی کوچولو باشی. باید بدونم چند سالته تا بتونم یه چیزی مناسب سنت بخونم.
لایلا مشت کوچکش را در هوا تکان داد و به بازوی سمت راست الکس که در راستای دیدش قرار داشت کوبید. به رویش نیاورد که از شدت محکم بودن بازویش، مشت خودش درد گرفته است. به دنبال پشتش به الکس که از این کارش تعجب کرده بود نگاه کرد و گفت:
- خودت کوچولویی! من یکم دیگه بیست و یک سالم میشه.
اولین بار بود که لایلا غیر رسمی صحبت میکرد. گویی خودش هم شوکه شده بود؛ زیرا هر دو دستش را روی دهانش گذاشت و هین کوتاهی کشید. الکس خندید و گفت:
- من...
- خب، میخواید چی بخونید برام؟
- عام... خب بهم بگو چند سالته و به چه جور کتابایی علاقه داری تا بتونم یه چیزی انتخاب کنم.
- چه ربطی به سنم داره؟
- بهت میخوره خیلی کوچولو باشی. باید بدونم چند سالته تا بتونم یه چیزی مناسب سنت بخونم.
لایلا مشت کوچکش را در هوا تکان داد و به بازوی سمت راست الکس که در راستای دیدش قرار داشت کوبید. به رویش نیاورد که از شدت محکم بودن بازویش، مشت خودش درد گرفته است. به دنبال پشتش به الکس که از این کارش تعجب کرده بود نگاه کرد و گفت:
- خودت کوچولویی! من یکم دیگه بیست و یک سالم میشه.
اولین بار بود که لایلا غیر رسمی صحبت میکرد. گویی خودش هم شوکه شده بود؛ زیرا هر دو دستش را روی دهانش گذاشت و هین کوتاهی کشید. الکس خندید و گفت:
- من...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش