• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان نوای قلبم | الهه پورعلی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع الهه پورعلی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 10
  • بازدیدها 500
  • کاربران تگ شده هیچ

الهه پورعلی

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
21/5/24
ارسالی‌ها
10
پسندها
47
امتیازها
33
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
با وحشت از خواب پریدم، سریع نشستم سرجام و نگاهم رو دور تا دور اتاق چرخوندم.
چراغ خاموش بود و هوا تاریک، پس نیمه شب بود.
با کلافگی بلند شدم‌ و به سمت بالکن رفتم و درش رو باز کردم.
با سردی هوا یهو تن عرق کرده‌م یخ کرد، برگشتم و پتو رو دور خودم پیچیدم و دوباره به سمت بالکن رفتم.
برف ریز ریز می‌بارید دقیقاً عین خوابم. توی خوابم هم هم برف می‌بارید.
چه کابوسی بود!
داشتم نوا رو توی لباس عروس می‌دیدم؛ لباسش سفید نبود آبی فیروزه ای بود، آخ که چقدر بهش می‌اومد! یه پسر هم کنارش بود اما چهره‌ش مشخص نبود. نوا توی اون لباس چه ماهی شده بود خدایا! بوی عطرش هنوز هم تو مشامم هست.
رفتم جلو، دستام رو باز کردم تا بغلش کنم، تا ببوسمش، تا بچسبونمش به سینه و قلبم؛ اما از خواب پریدم.
با یادآوری اون لحظه قلبم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا