- تاریخ ثبتنام
- 29/12/20
- ارسالیها
- 492
- پسندها
- 1,950
- امتیازها
- 12,383
- مدالها
- 14
سطح
11
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #81
پوشهای مشکی از جنس چرم را مقابل خود دید. از دستان چروکیده ادموند گرفتش و نگاهش را بین او و پوشه چرخاند تا بالاخره لب باز کرد:
- عکس و مشخصاتش توی اون پوشهست با دقت بررسیشون کن. هروقتم که صلاح دونستم باهات تماس میگیرم که ماموریتت رو شروع کنی.
مثل همیشه! فقط با این تفاوت که دفعات قبل دلش میخواست آن تماس دیر تر گرفته شود.
- میشه زودتر شروع کنم؟
با ناباوری نگاهش را به مایک دوخت، فکر میکرد گوشهایش اشتباه شنیده اما اینطور نبود.
- قبلا اصلا اشتیاق نداشتی، چی شده الان؟!
مسلما قرار نبود پاسخ دهد برای همین در را باز کرد و قبل از خارج شدن گفت:
- منتظر تماست هستم.
***
بیست و شش
حاضر و آماده از اتاقش بیرون زد تا اولین روز کاریاش را شروع کند. مانند دیروز تمام دکترها همزمان از...
- عکس و مشخصاتش توی اون پوشهست با دقت بررسیشون کن. هروقتم که صلاح دونستم باهات تماس میگیرم که ماموریتت رو شروع کنی.
مثل همیشه! فقط با این تفاوت که دفعات قبل دلش میخواست آن تماس دیر تر گرفته شود.
- میشه زودتر شروع کنم؟
با ناباوری نگاهش را به مایک دوخت، فکر میکرد گوشهایش اشتباه شنیده اما اینطور نبود.
- قبلا اصلا اشتیاق نداشتی، چی شده الان؟!
مسلما قرار نبود پاسخ دهد برای همین در را باز کرد و قبل از خارج شدن گفت:
- منتظر تماست هستم.
***
بیست و شش
حاضر و آماده از اتاقش بیرون زد تا اولین روز کاریاش را شروع کند. مانند دیروز تمام دکترها همزمان از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.