- ارسالیها
- 191
- پسندها
- 921
- امتیازها
- 5,213
- مدالها
- 7
- نویسنده موضوع
- #31
***
از اینکه شب قبل کاری با ما نداشتن درحالی که راه براشون باز بود تا اذیت و تحقیرمون کنن، دلمون گرم شدهبود و با آرامش راه دانشگاه رو پیش گرفتهبودیم. فاطمه سرسختانه معتقد بود نباید کم بیاریم و میگفت:
- باید تیپ بزنیم تا فکر نکنن حالا که کار میکنیم بدبخت بیچارهایم.
ما هم که حرف گوش کن، حرفشو بوسیدیم گذاشتیم رو چشممون. یه کمی مابین تیپهای افسانه که با لباسهای نسبتاً نو و قشنگمون میزدیم، یاغیبازی در آوردیم و چتریهامون رو ریختیم بیرون. کلاً حس و حال مونیکا بلوچی رو گرفته و کل میکاپمون با یه رژ انجام شد. وقتی وارد دانشگاه شدیم نگاه خیرهی بقیه روی ما بود و ما که اصلاً توی یه لِوِل دیگه بودیم، با حالت خاص مادلی بهسمت کلاس به راه افتادیم. وقتی وارد کلاس شدیم طبق معمول دخترا ردیف...
از اینکه شب قبل کاری با ما نداشتن درحالی که راه براشون باز بود تا اذیت و تحقیرمون کنن، دلمون گرم شدهبود و با آرامش راه دانشگاه رو پیش گرفتهبودیم. فاطمه سرسختانه معتقد بود نباید کم بیاریم و میگفت:
- باید تیپ بزنیم تا فکر نکنن حالا که کار میکنیم بدبخت بیچارهایم.
ما هم که حرف گوش کن، حرفشو بوسیدیم گذاشتیم رو چشممون. یه کمی مابین تیپهای افسانه که با لباسهای نسبتاً نو و قشنگمون میزدیم، یاغیبازی در آوردیم و چتریهامون رو ریختیم بیرون. کلاً حس و حال مونیکا بلوچی رو گرفته و کل میکاپمون با یه رژ انجام شد. وقتی وارد دانشگاه شدیم نگاه خیرهی بقیه روی ما بود و ما که اصلاً توی یه لِوِل دیگه بودیم، با حالت خاص مادلی بهسمت کلاس به راه افتادیم. وقتی وارد کلاس شدیم طبق معمول دخترا ردیف...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.