متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان رفیق فابریک | فاطمه بهار کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع فاطمه بهار
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 150
  • بازدیدها 1,998
  • کاربران تگ شده هیچ

کدوم قسمت از رمان به نظرتون ضعیف بود و باید بیشتر روش کار می شد؟

  • دیالوگ

    رای 0 0.0%
  • مونولوگ

    رای 4 66.7%
  • شخصیت پردازی

    رای 2 33.3%

  • مجموع رای دهندگان
    6

فاطمه بهار

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
167
پسندها
637
امتیازها
3,863
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #151
کارن: نه بابا؟ لابد واسه سیر کردن اون خندق بلا و نماز و وضو هم نمی‌خوای پیاده شی! همه‌ی اینا وقت می‌بره دیگه!
ناخودآگاه به شکمم نگاه کردم و با حیرت گفتم:
- عه، راست می‌گیا. با شکم خالی که نمی‌شه!
- وقتی می‌گم از مُخِت استفاده کن، بهت بر می‌خوره.
خندیدم.
- راستی تو تا حالا اسم این روستا به گوشِت خورده؟«روستای هَجیج»!
- نه والا... حالا رسیدیم کرمانشاه، از اونجا پُرسون پُرسون میریم می‌رسیم هندستون دیگه، نگران نباش.
- خب پس خوبه. حالا بردار اون کتابو شروع کن به خوندن.
طبق دستور، کتاب رو دوباره از توی ساک بیرون آوردم و شروع به خوندن کردم:
- «مهتاب، نور خود را از لابلای شاخ و برگِ یخ‌زده‌ی درختان، به زمین می‌پاشید و سایه‌ی شومِ وحشت، قصد داشت شیرین را تا رسیدن به خانه همراهی کند. وحشتی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : فاطمه بهار
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ❁S.NAJM

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 9)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا