- ارسالیها
- 1,536
- پسندها
- 12,255
- امتیازها
- 35,373
- مدالها
- 20
- نویسنده موضوع
- #141
***
بین عمو و پریزاد در محل کار فروشنده، که یک دفتر مشاوراملاک بود، نشستهبودم و متعجب به مرد سبیلکلفت و درشتهیکل روبهرویم چشم دوختهبودم که درحال چک و چانه زدن و تنظیم قرارداد فروش آپارتمان بین دو نفر دیگر بود. ما دورتر از آنها به انتظار پایان کار مرد ماندهبودیم. هیچچیز او به مشاوراملاک نمیخورد، بیشتر به قصاب و سلاخ شباهت داشت تا کسی که در ازای بالا و پایین کردن مبلغ پیشفروش یا اجارهبها باید زبانبازی میکرد. با فکر به اینکه پریزاد با این مرد برای خرید ماشینش مراوده داشته، اخمی میان دو ابرویم جهید و رو به او که سمت چپم نشستهبود، کردم و آرام گفتم:
- پری! تو با این غولتشن قرار معامله گذاشتی؟ حتماً شمارتو هم داره.
پریزاد چشمانش از ترس گرد شد و کامل به طرف من چرخید. منتظر پاسخ...
بین عمو و پریزاد در محل کار فروشنده، که یک دفتر مشاوراملاک بود، نشستهبودم و متعجب به مرد سبیلکلفت و درشتهیکل روبهرویم چشم دوختهبودم که درحال چک و چانه زدن و تنظیم قرارداد فروش آپارتمان بین دو نفر دیگر بود. ما دورتر از آنها به انتظار پایان کار مرد ماندهبودیم. هیچچیز او به مشاوراملاک نمیخورد، بیشتر به قصاب و سلاخ شباهت داشت تا کسی که در ازای بالا و پایین کردن مبلغ پیشفروش یا اجارهبها باید زبانبازی میکرد. با فکر به اینکه پریزاد با این مرد برای خرید ماشینش مراوده داشته، اخمی میان دو ابرویم جهید و رو به او که سمت چپم نشستهبود، کردم و آرام گفتم:
- پری! تو با این غولتشن قرار معامله گذاشتی؟ حتماً شمارتو هم داره.
پریزاد چشمانش از ترس گرد شد و کامل به طرف من چرخید. منتظر پاسخ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.