- تاریخ ثبتنام
- 29/8/23
- ارسالیها
- 2,023
- پسندها
- 16,356
- امتیازها
- 42,373
- مدالها
- 21
سطح
25
- نویسنده موضوع
- #281
سینی را با ظرف قند، یک قاشق کوچک و دو فنجان چای، وسط هال روی زمین گذاشته و با آوردن و زیر بغل زدن یک بالش روی زمین لم دادم. درون فنجان مهری سه قند انداختم و درحال هم زدن بودم که مهری با لگن وارد شد.
- اومدی؟ بیا برات چایی شیرین کردم.
لبخندی زد.
- دستتون درد نکنه آقا! اینو بذارم توی حموم اومدم.
در حال نوشیدن چای خودم با یک قند بودم که مهری هم مقابلم نشست.
- آقا چرا رو زمین نشستین؟
- اینجا راحتتره، چایتو بخور که زود باید راه بیفتیم.
فنجانش را در دست گرفت و با مکث گفت:
- حالا حتماً من هم باید بیام.
فنجان نیمخوردهام را پایین آوردم. کمی ابروهایم را در هم کشیدم و به او که سر به زیر به سطح چای نگاه میکرد گفتم:
- باید بیایی! ناسلامتی داریم میریم برای تو خرید کنیم.
- میشه...
- اومدی؟ بیا برات چایی شیرین کردم.
لبخندی زد.
- دستتون درد نکنه آقا! اینو بذارم توی حموم اومدم.
در حال نوشیدن چای خودم با یک قند بودم که مهری هم مقابلم نشست.
- آقا چرا رو زمین نشستین؟
- اینجا راحتتره، چایتو بخور که زود باید راه بیفتیم.
فنجانش را در دست گرفت و با مکث گفت:
- حالا حتماً من هم باید بیام.
فنجان نیمخوردهام را پایین آوردم. کمی ابروهایم را در هم کشیدم و به او که سر به زیر به سطح چای نگاه میکرد گفتم:
- باید بیایی! ناسلامتی داریم میریم برای تو خرید کنیم.
- میشه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.