- تاریخ ثبتنام
- 29/8/23
- ارسالیها
- 2,093
- پسندها
- 16,750
- امتیازها
- 42,373
- مدالها
- 21
سطح
25
- نویسنده موضوع
- #261
هنوز ماشین پریزاد از کوچه خارج نشدهبود که صدای زنگ گوشیام بلند شد. درحالی که رو به طرف خانه کردهبودم، گوشی را از جیب کتم بیرون آورده و نگاهی به صفحهاش انداختم. عمو بود. پا به درون حیاط گذاشته و با بستن در خانه پشت سرم تماس را جواب دادم.
- سلام عموجان!
بدون اینکه پاسخ سلامم را بدهد با لحن دلخوری گفت:
- دستمریزاد پسر! من از پریزاد باید بشنوم زن گرفتی؟
پس کسی که پریزاد با او حرف میزد عمو بود. در دل پریزاد را نوازش کردم که سریع همهچیز را کف دست عمو گذاشتهبود.
- ببخشید عمو! یهویی شد.
تُن صدایش بلندتر شد.
- چه یهویی؟ اینقدر هم وقت نداشتی که فقط یه زنگ خشک و خالی بهم بزنی؟ ناسلامتی عموتم، میگفتی زن میخوای که جلوتو نمیگرفتم.
دستی به درون موهایم فرو کرده و با کلافگی چشم به سرامیکهای...
- سلام عموجان!
بدون اینکه پاسخ سلامم را بدهد با لحن دلخوری گفت:
- دستمریزاد پسر! من از پریزاد باید بشنوم زن گرفتی؟
پس کسی که پریزاد با او حرف میزد عمو بود. در دل پریزاد را نوازش کردم که سریع همهچیز را کف دست عمو گذاشتهبود.
- ببخشید عمو! یهویی شد.
تُن صدایش بلندتر شد.
- چه یهویی؟ اینقدر هم وقت نداشتی که فقط یه زنگ خشک و خالی بهم بزنی؟ ناسلامتی عموتم، میگفتی زن میخوای که جلوتو نمیگرفتم.
دستی به درون موهایم فرو کرده و با کلافگی چشم به سرامیکهای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.