- ارسالیها
- 1,364
- پسندها
- 10,599
- امتیازها
- 30,873
- مدالها
- 18
- نویسنده موضوع
- #71
پریزاد میان حرف ما دو نفر پرید:
- پارمیسجون! برای عذرخواهی از اینکه باعث تأخیرت شدیم بیا تو رو هم برسونیم، گفتی هنوز ماشینت آماده نشده.
لبخندش را بیشتر کرد.
- نه ممنون عزیزم! باعث زحمت نمیشم.
پریزاد نامحسوس با آرنج به پهلویم زد و مرا وادار به اصرار کرد.
- زحمتی نیست، بفرمایید برسونیمتون.
مهرانی نگاه از پریزاد گرفت و رو به من کرد.
- نه ممنونم، واقعاً لزومی نداره، پدر اومدن دنبالم.
نگاهی به پریزاد افسرده انداختم.
- پس با اجازهتون ما مرخص میشیم، خدانگهدار!
همین که «خدانگهدار» مهرانی را شنیدم به سرعت به طرف خروجی رفته، پلهها را بالا رفتم و به ناخودآگاهم اجازه دادم مهری را با مهرانی مقایسه کند. من دختری چون مهری میخواستم که با آرایش کردن غریبه باشد، زیبایی ذاتی داشته و موهایش را...
- پارمیسجون! برای عذرخواهی از اینکه باعث تأخیرت شدیم بیا تو رو هم برسونیم، گفتی هنوز ماشینت آماده نشده.
لبخندش را بیشتر کرد.
- نه ممنون عزیزم! باعث زحمت نمیشم.
پریزاد نامحسوس با آرنج به پهلویم زد و مرا وادار به اصرار کرد.
- زحمتی نیست، بفرمایید برسونیمتون.
مهرانی نگاه از پریزاد گرفت و رو به من کرد.
- نه ممنونم، واقعاً لزومی نداره، پدر اومدن دنبالم.
نگاهی به پریزاد افسرده انداختم.
- پس با اجازهتون ما مرخص میشیم، خدانگهدار!
همین که «خدانگهدار» مهرانی را شنیدم به سرعت به طرف خروجی رفته، پلهها را بالا رفتم و به ناخودآگاهم اجازه دادم مهری را با مهرانی مقایسه کند. من دختری چون مهری میخواستم که با آرایش کردن غریبه باشد، زیبایی ذاتی داشته و موهایش را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر