نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان ماهی میان توفان | دردانه عوض‌زاده کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع دردانه. ع.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 150
  • بازدیدها 2,597
  • کاربران تگ شده هیچ

دردانه. ع.

کاربر فعال
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,550
پسندها
12,415
امتیازها
35,373
مدال‌ها
20
  • نویسنده موضوع
  • #151
دلبر دستی به بازوی دختر گذاشت و او‌ را به طرف میز هدایت کرد.
- حالا بشین اول یه غذا برات بکشم.
ماه‌نگار پشت میز روی نیمکت کنار وجیهه نشست و دلبر برای کشیدن غذا رفت. آفتاب بی‌توجه خود را مشغول خوردن کرد و وجیهه با شوق به طرف ماه‌نگار برگشت.
- ماهی‌خانم خودم همه کارها رو یادت میدم.
ماه‌نگار از اینکه وجیهه‌ او‌ را کار نابلد می‌دانست، خنده‌ی کوتاهی کرد.
- ممنونم وجیهه‌جان!
آفتاب بدون آنکه سربلند کند پوزخندی زد. دلبر بشقابی از برنج که آبِ گوشت روی آن ریخته شده‌بود، روی میز مقابل ماه‌نگار گذاشت.
-ماهی‌خانم شرمنده! نمی‌دونستم میایی، غذات شد همون غذای خدمه، دفعه‌ی بعد از غذای اربابی برات نگه می‌دارم.
ماه‌نگار دستپاچه جواب داد.
- نه لازم نیست، من هم از همونی می‌خورم که شما می‌خورید.
دلبر فقط‌...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : دردانه. ع.

موضوعات مشابه

عقب
بالا