• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان ماهی میان توفان | دردانه عوض‌زاده کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع دردانه. ع.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 60
  • بازدیدها 989
  • کاربران تگ شده هیچ

دردانه. ع.

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
29/8/23
ارسالی‌ها
1,234
پسندها
9,202
امتیازها
27,673
مدال‌ها
17
سطح
17
 
  • نویسنده موضوع
  • #61
شروان کمی مکث کرد و بعد ادامه داد:
- بد وقتی شده بود، همه‌ چی دست الله‌قلی‌خان بود، ما فقط نشستیم به نظاره. الله‌قلی‌خان رجز می‌خوند و ضرغام‌خان می‌شکست؛ گفتیم‌ حمله کنیم، ضرغام‌خان از جون پسرش ترسید، به الله‌قلی‌خان گفت:«کل مرتع گِل‌خشک رو میدم بهت» گوش نکرد، گفت:«خون در برابر خون» تیغ کشید گذاشت زیر گلوی صمصام‌خان که سرشو ببره، شاه‌صنم‌خانم خواهر ضرغام‌خان از چادر بیرون اومد، جلوی الله‌قلی‌خان به زمین افتاد و لچک‌ انداخت گفت:«جون صمصام‌خان رو به لچک‌ من ببخش، خودم‌ زنت میشم، جای پسری که دادی برات پسر میارم» شاه‌صنم‌خانم شیرزنی بود، هم قشنگ بود هم توی اسب‌سواری و تیراندازی کم از مردها نداشت. هر کلانتر و خانی آرزوشو داشت شاه‌صنم‌خانم بهش نگاه کنه اما‌ خان هم‌ به خواهرش خیلی وابسته بود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : دردانه. ع.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا