- تاریخ ثبتنام
- 5/9/24
- ارسالیها
- 93
- پسندها
- 729
- امتیازها
- 3,713
- مدالها
- 6
سطح
7
- نویسنده موضوع
- #81
بعد از آمدن دکتر هتل، آن هم تشخیص امین را داد و گفت بهتر است آن را به بیمارستان ببرند.
بعد از بردن آن به بیمارستان، آمده پزشک متخصص و چک کردن مینا و سوال کردن از آنها که امیرسام حرفهای پزشک را برای امین ترجمه میکند، سپس جواب را به زبان عربی برای پزشک بازگو میکند.
پزشک هم تشخیص امین و دکتر هتل را میدهد و با تجویز سرم و آرامبخش و ماندن آن برای یک شب در بیمارستان و یادداشت کردن چند نکته در دفتر بالای تخت مینا، قصد رفتن از اتاق را میکند که به ناگهان امیرسام چیزی به خاطرش میآید، به پزشک میگوید که مکالمهای بین آنها رد و بدل میشود و بعد از رفتن پزشک از اتاق، قبل از آنکه امین حرفی بزند، حاج رسولی میگوید:
- بابا جان از چی حرف میزدی؟ چه قرصی؟
- راستش حاج عمو تو اتوبوس چند بار حالش بد...
بعد از بردن آن به بیمارستان، آمده پزشک متخصص و چک کردن مینا و سوال کردن از آنها که امیرسام حرفهای پزشک را برای امین ترجمه میکند، سپس جواب را به زبان عربی برای پزشک بازگو میکند.
پزشک هم تشخیص امین و دکتر هتل را میدهد و با تجویز سرم و آرامبخش و ماندن آن برای یک شب در بیمارستان و یادداشت کردن چند نکته در دفتر بالای تخت مینا، قصد رفتن از اتاق را میکند که به ناگهان امیرسام چیزی به خاطرش میآید، به پزشک میگوید که مکالمهای بین آنها رد و بدل میشود و بعد از رفتن پزشک از اتاق، قبل از آنکه امین حرفی بزند، حاج رسولی میگوید:
- بابا جان از چی حرف میزدی؟ چه قرصی؟
- راستش حاج عمو تو اتوبوس چند بار حالش بد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر