متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شعر مجموعه اشعار شکوفه عشق | آتریسا پردیس‌نگار کاربر انجمن یک رمان

“Atreisa Pardis Negar”

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
86
پسندها
174
امتیازها
578
مدال‌ها
2
  • نویسنده موضوع
  • #11
(حسرت دل)

چنان مرخص کردی مرا ز دیار دل بی مروت
گویا مستاجره دیگری در مسکن دل کرده عزیمت

کجاها یادی کنی ز من بی‌من، ناسوردل ناخوش؟
کجاها گویی ز من که معشوق بهتری کرده جاخوش؟

چه نیازی به زیور و زینت زرین آنچنانی داری
که پیش صورت‌گری تو، ک.س نداد آرایشی داری؟

منه مستحق جانی دارم فدایی عشق تو ست
بجز تو خاطر من بی‌گنه گشته غرقه توست

چو عطر تو پیچید در کوی دلم، سرمست گشتم
به شوق وصال تو، در آتش عشق، سوختم و بشکستم

در خواهش تو امانم نمی دهد دلم، زنده‌ام تا ابد
که در هر دم و لحظه، نام تو زوجودم شده سرسبد
 

“Atreisa Pardis Negar”

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
86
پسندها
174
امتیازها
578
مدال‌ها
2
  • نویسنده موضوع
  • #12
(انتظار بی پایان)

ای نگارم، ای نگارین‌ترین بهار عمرم
سال‌ها بودم مریض غم و سردی روزگار

عشق به تو، گوهری گرانبهاست، مهمان عمرم
هر لحظه در انتظار تو، محبتی بی‌پایان، در دل دارم

جز صبر و شکیبایی، سوغاتی برایت ندارم
پشت درهای قفل و بسته، تنها انتظار است

ای دل، بر خود مسلط شو، چه چاره‌ای جز عشق نیست
آرامش یاب، چرا که یاد تو در دل، بی‌اعتنایی نیست

چون بپذیری آنچه را که نیست، در دستت
ذهن و جانت رهایی یابدزوهم این دستت
 
آخرین ویرایش

“Atreisa Pardis Negar”

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
86
پسندها
174
امتیازها
578
مدال‌ها
2
  • نویسنده موضوع
  • #13
(غم وعشق)

ای عقاب تنها، در قفس خویش مسـ*ـت

به نور چشمانت، ای عشق، خواهش دل، بی‌پایان است

شمع عمر منی، در شب‌های تار

تو روشنی هر صبح و شام، دل‌گرم و دل‌دار

ای دل داده، دلباخته غم‌های من

محرم راز درد و حیرانی و بی‌قراری من

روزگار تلخ است، جفا می‌آورد به دل

هجران ودوری ، سایه‌ای شوم، بر دل، گرددزلزله و طوفان بددل

تو را خواستم، ای داروی درد زمان

مانند نسیم صبح، تویی آرامش این جان

ظاهر من درخشان، ولی باطن غمگین

آتش درون، زخمی بی‌پایان، غمی چرکین

برای روح و جان من، تو آرامشی بخوان

ای نازنین، با تو دنیایم شاداب و دل‌نشین بساز و بمان
 

“Atreisa Pardis Negar”

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
86
پسندها
174
امتیازها
578
مدال‌ها
2
  • نویسنده موضوع
  • #14
(محرم راز ها)

قلبم پر از یاد توست، ای دوستِ دل‌ربا،

عشق را نمی‌توان با وصله و پینه کرد، بی‌نوا.

دل من پاره‌پاره، در کاغذی سیاخ شده،

محرم رازها و اشک‌ها، کسی را نخواهد کرد.

تو غصه‌ی دل منی، ای همگام در اندوه،

لذت غم در یاد تو، بر جانم می‌نهد زهر و جود

روزی بر قلبم نشستی، دیگر نخواهی رفت،

اما غم‌هایت ماندگارند، چون یاد تو در دفت.

تو هستی، در سحرهای من، آیه‌ی صبوری،

در نماز من، تویی ذکر و دعا، راز و نوری.

شرط و شروط من تویی، قوت قلبم در زخم‌ها،

ای عشق من، حتی اگر گاهی دور از ایمان‌ها.

چشمانت به من زندگی می‌دهد، لحظه به لحظه،

با تو هر آیه‌ای، رنگی از نور و عشق می‌دهد.
 

“Atreisa Pardis Negar”

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
86
پسندها
174
امتیازها
578
مدال‌ها
2
  • نویسنده موضوع
  • #15
(صدای دلشکسته)

ای یار من، چرا دوری از دل من؟

نمی‌جویی یاری من، چرا در خواب‌های شب،

نیستی در کنار من؟

چشمانت می‌درخشد، اما در سایه‌ها گم گشته است،

لبخندت بر لبان دیگران، چرا بر من نمی‌خندد؟

دلتنگی‌ام چون دریایی، بی‌کران و عمیق،

چرا نمی‌شنوی صدای دل شکسته‌ام، ای دلنواز نیک؟

سکوتت همچون شب سیاه، دلم را ذره‌ذره می‌خورد،

چرا نمی‌گویی از عشق، که در دل من آتش می‌گیرد؟

به یاد روزگاران که با هم لبخند می‌زدیم،

ز کدام کوی است آن عشق پاک، که در دل می‌پروراندیم؟

ای غم‌خوار من، بگو کجایی، کجاست عشق ما؟

قلب بی‌قرار من، در انتظار توست، بی‌هوا.
 

“Atreisa Pardis Negar”

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
86
پسندها
174
امتیازها
578
مدال‌ها
2
  • نویسنده موضوع
  • #16
(قلب زلزله زده)

تادرمن نگری از شوق و ذوق خواهم مرد،
قاتل نگویند ک.س را که با دیدگان خود آدم کشد.

تا زبان باز می‌کند، قلبم الفبای وسیع داند،
اما مجنون‌وار جز کلمه عاشقتم بر زبان نمی‌چرخد
.
قلب زلزله‌زده‌ام، باز در خواهش تو به پایت افتاد،
چون به آرامش آغوش تو با یک عالم در می‌افتاد.

عجلم فرارسد، گر نیایی سمتم، ز غم هجران پرپر شوم،
چون دسته گل‌های سبدی، پژمرده و خموش شوم

مخالفان عشق‌مان، گیرم که در محاصره‌مان گرد آیند،
از کجا خواهند توانست قلب‌های بست نشسته را جدا یابند؟
 

“Atreisa Pardis Negar”

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
86
پسندها
174
امتیازها
578
مدال‌ها
2
  • نویسنده موضوع
  • #17
[پژواک عاشقی]

ای زیبای من، ای گل بهار، برو، برو
مدت‌هاست که در کنج دل، تو را شناخته‌ام، ای جانم، ای یار
گلبرگ بی‌وفایی‌ات را، ای جان‌نواز من، از دور می خواندم
چندین بار در دل خود پنهان کرده‌ام، این غم را، و سی*ن*ه‌ام تنیده در درد

من باغبان عاشقم و تویی گل‌چشم‌نواز،
که در باغ زندگی‌ام، شکوفه‌زاری خواهم کرد
چهره‌ی دلبرانه‌ات را از هزار فرسخ دور،
به زیبایی می‌شناسم، ای یگانه‌ گل در دلم

تو نیز هیچ‌گاه نداشتی فقط یک چیز، قلبت بودکه لیاقت محبتم را نداشت

من زاهد باده‌ام و در میخانه‌ها سرمست نمی‌شوم
چرا که باده‌ای که مرا مسـ*ـت کند، از دوری می‌فهمم
چشم‌های حالم را هر طرف که می‌نگرم، ویرانی می‌بیند

تو که آرزوی دل مرا ویران کردی،
ای تنهایی بزرگ من، ای تنها جیران من
دل خسته‌ام در غم تو، زار و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

“Atreisa Pardis Negar”

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
86
پسندها
174
امتیازها
578
مدال‌ها
2
  • نویسنده موضوع
  • #18
[دریاچه ی چشمانت]

در دل شب‌های سیه، یاد تو زنده‌ست،
صدای خنده‌ات، موسیقی جان من است.

چشمانت دو دریاچه‌ی آرام،
در عمق‌شان غرق شوم، دلم شاد و خرم است.

تو عشق منی، بهترین یارم،
هر روز با تو سفری نوست، زیبایی عالم است.

دست در دست هم، جاودان بمانیم،
تو دلیل لبخند و نور زندگی‌ام هستی،

محبوب من، در دل شب‌های بی‌نهایت،
عشق تو، درخت زندگی‌ام، همیشه جوان و سرزنده است.
 

“Atreisa Pardis Negar”

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
86
پسندها
174
امتیازها
578
مدال‌ها
2
  • نویسنده موضوع
  • #19
[فریادخاموش]

هر گاه رنجی از غم تو بر دلم نشیند،

غم عشق در دل تاریکم، صدا می‌کند، ای امید دنیاست!

چرا از حال و روزم نمی‌پرسی، ای جانِ بی‌وفا؟

ای یارِ نازنین، در گوشه دل منی و بی‌خبر از دردهای بی‌پایانم!

چون باران بر کویر، شور و شوق می‌بارم،

اما تو، ای جان، بی‌خبر از فریادهای خاموش منی.

هر ظلمی که بر دل عاشق من روا داشته‌ای،

به دلم نمی‌آید که بر تو نفرین کنم، ای سایه‌ام.

درد عشق تو چون شمعی در جانم می‌سوزد،

از شب تا روز، در آغوش تنهایی‌ام در پی وصالت سرگردانم.

چشمانت، وقتی بر من افتد، دنیایم رنگ می‌شود،

در آغوش مرگ گام بر می‌دارم، بدون ترس و بدون امید، تنها و بی‌پناه.
 
آخرین ویرایش

“Atreisa Pardis Negar”

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
86
پسندها
174
امتیازها
578
مدال‌ها
2
  • نویسنده موضوع
  • #20
(سرودتنهایی)

تنهایی چون سایه‌ای سنگین بر دل می‌نشیند،

سکوت، حرف‌های ناگفته را فریاد می‌زند،

یاد تو در تاریکی، نوری درخشان است،

بی‌یار بودن، حس عمیق فقدان را می‌سازد.

قلبم در جستجوی تو، هر لحظه انتظار می‌کشد،

چشمانت را می‌جویم، در این دل‌تنگی بی‌پایان.

یاد تو چون نسیمی ملایم، روح را نوازش می‌کند،

دلم می‌خواهد در آغوش تو پناه بگیرم، ای امید من.

توتک ستاره آسمان سیه ومه آلود منی،

امید دارم روزی دوباره در کنار هم باشیم.

این تنهایی را با عشق و محبت پر کنیم،

تو همیشه در قلب من خواهی بود، ای یار جانان.
 
آخرین ویرایش

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 4)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا