Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 12/4/17 نویسنده موضوع #121 هر جوی که از چهره به ناخن کندم از دیده کنون آب درو میبندم بیآبی روی بود ار یک چندم آب از مژه بر روی آن میبندم امضا : Hilary
هر جوی که از چهره به ناخن کندم از دیده کنون آب درو میبندم بیآبی روی بود ار یک چندم آب از مژه بر روی آن میبندم
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 12/4/17 نویسنده موضوع #122 من عهد تو سخت سست میدانستم بشکستن آن درست میدانستم ای دشمنیای دوست که با من ز جفا آخر کردی نخست میدانستم امضا : Hilary
من عهد تو سخت سست میدانستم بشکستن آن درست میدانستم ای دشمنیای دوست که با من ز جفا آخر کردی نخست میدانستم
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 12/4/17 نویسنده موضوع #123 لعل تو مزیدن آرزو میکُنَدَم می با تو کشیدن آرزو میکندم در مستی و مخموری و در هشیاری چنگ تو شنیدن آرزو میکندم امضا : Hilary
لعل تو مزیدن آرزو میکُنَدَم می با تو کشیدن آرزو میکندم در مستی و مخموری و در هشیاری چنگ تو شنیدن آرزو میکندم
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 12/4/17 نویسنده موضوع #124 رفت آن که سری پر از خمارش دارم چون جان دارم گهی که خوارش دارم بر آمدنش چنان امیدم یارست گوئی که هنوز در کنارش دارم امضا : Hilary
رفت آن که سری پر از خمارش دارم چون جان دارم گهی که خوارش دارم بر آمدنش چنان امیدم یارست گوئی که هنوز در کنارش دارم
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 12/4/17 نویسنده موضوع #125 هر ناله که بر سر شتر میکردم در پای شتر نثار دُر میکردم هر چاه که کاروان تهی کرد ز آب من باز به آب دیده پر میکردم امضا : Hilary
هر ناله که بر سر شتر میکردم در پای شتر نثار دُر میکردم هر چاه که کاروان تهی کرد ز آب من باز به آب دیده پر میکردم
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 12/4/17 نویسنده موضوع #126 ای فاختهٔ مهر چون به تو درنگرم زیبائی طاوس به بازی شمرم با خندهٔ کبک چون در آئی ز درم دل همچو کبوتری بپرّد ز برم امضا : Hilary
ای فاختهٔ مهر چون به تو درنگرم زیبائی طاوس به بازی شمرم با خندهٔ کبک چون در آئی ز درم دل همچو کبوتری بپرّد ز برم
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 12/4/17 نویسنده موضوع #127 دل کو که به نامه شرح غم آغازم یا جان ز درد با سخن پردازم از بیدلی و بیخبری کاغذ و کلک میگیرم و میگریم و میاندازم امضا : Hilary
دل کو که به نامه شرح غم آغازم یا جان ز درد با سخن پردازم از بیدلی و بیخبری کاغذ و کلک میگیرم و میگریم و میاندازم
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 12/4/17 نویسنده موضوع #128 قصاب منی و در غمت میجوشم تا کارد به استخوان رسد میکوشم رسمیست تو را که چون کشی بفروشی از بهر خدا اگر کشی مفروشم امضا : Hilary
قصاب منی و در غمت میجوشم تا کارد به استخوان رسد میکوشم رسمیست تو را که چون کشی بفروشی از بهر خدا اگر کشی مفروشم
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 12/4/17 نویسنده موضوع #129 در کوی خرابات یکی درویشم ز آن خم زکات بیاور پیشم صوفی بچهام ولی نه کافرکیشم مولای کسی نیم غلام خویشم امضا : Hilary
در کوی خرابات یکی درویشم ز آن خم زکات بیاور پیشم صوفی بچهام ولی نه کافرکیشم مولای کسی نیم غلام خویشم
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 12/4/17 نویسنده موضوع #130 چون مرغ ضعیف بی پر و بی بالم افتاده به دام و کس نداند حالم دردی به دلم سخت پدیدار آمد امروز من خسته از آن مینالم امضا : Hilary
چون مرغ ضعیف بی پر و بی بالم افتاده به دام و کس نداند حالم دردی به دلم سخت پدیدار آمد امروز من خسته از آن مینالم