Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 12/4/17 نویسنده موضوع #101 باید سه هزار سال کز چشمه خور یا کان گهر گردد یا معدن زر شاها تو به یک سخن کنار و دهنم هم معدن زر کردی و هم کان گهر امضا : Hilary
باید سه هزار سال کز چشمه خور یا کان گهر گردد یا معدن زر شاها تو به یک سخن کنار و دهنم هم معدن زر کردی و هم کان گهر
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 12/4/17 نویسنده موضوع #102 ای پور خطیبب گنجه پندی بپذیر بر تخت طرب نشین به کف ساغر گیر از طاعت و معصیت خدا مستغنیست باری تو مراد خو ز عالم برگیر امضا : Hilary
ای پور خطیبب گنجه پندی بپذیر بر تخت طرب نشین به کف ساغر گیر از طاعت و معصیت خدا مستغنیست باری تو مراد خو ز عالم برگیر
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 12/4/17 نویسنده موضوع #103 با لاله رخان باغ سرو از سر ناز میکرد ز شرح قد خود قصه دراز از باد صبا چو وصف قدت بشنید ز آوازهٔ قامت تو آمد به نماز امضا : Hilary
با لاله رخان باغ سرو از سر ناز میکرد ز شرح قد خود قصه دراز از باد صبا چو وصف قدت بشنید ز آوازهٔ قامت تو آمد به نماز
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 12/4/17 نویسنده موضوع #104 از بس که کند زلف تو با روی تو ناز بیم است که از رشک کنم کفر آغاز من بندهٔ بادی شوم ای شمع طراز کو زلف تو را ز روی بر دارد باز امضا : Hilary
از بس که کند زلف تو با روی تو ناز بیم است که از رشک کنم کفر آغاز من بندهٔ بادی شوم ای شمع طراز کو زلف تو را ز روی بر دارد باز
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 12/4/17 نویسنده موضوع #105 دلدار کلهدوز من از روی هوس میدوخت کلاهی ز نسیج و اطلس بر هر ترکی هزار زه میگفتم با آنکه چهار تَرَک را یک بس امضا : Hilary
دلدار کلهدوز من از روی هوس میدوخت کلاهی ز نسیج و اطلس بر هر ترکی هزار زه میگفتم با آنکه چهار تَرَک را یک بس
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 12/4/17 نویسنده موضوع #106 در یافتم آخر ز قضاش را به شبش صد بوسه زدم بر لب همچون رطبش او خواست که دشنام دهد حالی من دشنام به بوسه در شکستم به لبش امضا : Hilary
در یافتم آخر ز قضاش را به شبش صد بوسه زدم بر لب همچون رطبش او خواست که دشنام دهد حالی من دشنام به بوسه در شکستم به لبش
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 12/4/17 نویسنده موضوع #107 در رهگذری فتاده دیدم مستش در پاش فتادم و گرفتم دستش امروز از آن هیچ نمیآید یاد یعنی خبرم نیست ولیکن هستش امضا : Hilary
در رهگذری فتاده دیدم مستش در پاش فتادم و گرفتم دستش امروز از آن هیچ نمیآید یاد یعنی خبرم نیست ولیکن هستش
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 12/4/17 نویسنده موضوع #108 من تازهگلی که نباشد خارش یا بلبل خوشگو که بود غمخوارش بازی که سر دست شهان جاش بود در دام تو افتاد نکو میدارش امضا : Hilary
من تازهگلی که نباشد خارش یا بلبل خوشگو که بود غمخوارش بازی که سر دست شهان جاش بود در دام تو افتاد نکو میدارش
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 12/4/17 نویسنده موضوع #109 آن دیده که دیدن تو بودی کارش از گریه تباه میشود مگذارش وان دل که بتو بود همه بازارش در حلقهٔ زلف توست نیکو دارش امضا : Hilary
آن دیده که دیدن تو بودی کارش از گریه تباه میشود مگذارش وان دل که بتو بود همه بازارش در حلقهٔ زلف توست نیکو دارش
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 12/4/17 نویسنده موضوع #110 در ره چو بداشتم به سوگندانش از شرم عرق کرد زخ خندانش پس بر رخ زرد من بخندید به لطف عکس رخ من فتاد بر دندانش امضا : Hilary
در ره چو بداشتم به سوگندانش از شرم عرق کرد زخ خندانش پس بر رخ زرد من بخندید به لطف عکس رخ من فتاد بر دندانش