• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان بذرهای سرزمین نهان | محمد جواد وفایی نویسنده انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Death Stalker
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها پاسخ‌ها 5
  • بازدیدها بازدیدها 658
  • برچسب‌ها برچسب‌ها
    #فانتزی ترسناك وحشت
  • کاربران تگ شده هیچ

Death Stalker

هنرمند انجمن
سطح
44
 
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,198
پسندها
156,065
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
بذرهای سرزمین نهان
نام نویسنده:
محمد جواد وفایی
ژانر رمان:
فانتزی
کد رمان: 5803
ناظر: @Kalŏn

خلاصه:
گمان می‌کنند بند شروع ماجرا با دزدیدن انگشتر خانوادگی "مکتاش‌ها" پاره شده؛ اما این بند خیلی وقته پیش توسط کس دیگری دریده شده بود، خانه‌ها ویران می‌شوند، کودکان می‌گریند و شمع‌ها دانه‌به‌دانه خاموش می‌‌شوند. در این میان، جهان نهان که در دل زمین جا باز کرده نمایان می‌شود...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Death Stalker

AROOS MORDE

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
تاریخ ثبت‌نام
10/7/21
ارسالی‌ها
2,127
پسندها
23,831
امتیازها
46,373
مدال‌ها
27
سن
22
  • #2
795136_60e37fa2aa8f2b5b6992be8bb9684e4c.jpg
«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : AROOS MORDE

Death Stalker

هنرمند انجمن
سطح
44
 
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,198
پسندها
156,065
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #3
مقدمه:

ماه از آسمان نگاه می‌کرد؛ اما نه به آن مرد. ماه به خاطر می‌آورد که زمانی این مرد چیز دیگری بوده. کسی که برای نور ستاره‌ها شعر می‌گفت، نه نفرین؛ ولی آدم‌ها تغییر می‌کنند. گاهی سریع‌تر از فصل‌ها، گاهی عمیق‌تر از گودال‌های زمین، گاهی غمگین‌تر از شیون‌های مادر برای نوزادش.
او روی لبۀ پرتگاه ایستاده بود، جایی که باد با خودش نجوا می‌برد و ترانه‌های گمشده را از یاد رفته‌ها قرض می‌گرفت. قلم در دستش نه ابزار نوشتن، که سلاحی بود برای جنگیدن با سکوت؛ سکوتی که حالا دیگر پر شده بود از فریادهایی که هیچ‌کس نشنیده بود و یا نمی‌خواست شنیده شود.
کاغذ روی زانویش لرزید. جوهر، سیاه و غلیظ مثل خون خشکیده، روی کلمات جاری شد:
- عزیزترین مهتاب من! تو دیگر روی خود را از من برنتاب. می‌دانم که مرا می‌بینی،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Death Stalker

Death Stalker

هنرمند انجمن
سطح
44
 
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,198
پسندها
156,065
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #4
فصل اول:

«شید» انگشتانش را در هم پیچاند و سایید. گویی می‌خواست جرقه‌ای از گرما بیافریند. جوری خودش را مانند یک کاغذ جمع و مچاله کرده بود انگار سرما را قورت داده بود. واقعا کسی با این اوضاع به او لقب «شعله‌‌ی سرد» را داده بود؟ پسر با پرخاش گفت:‌
- باورم نمی‌شه. اون کلاغ لعنتی تا این‌جا دنبالمون آمده؟ به نظرت جاسوسی‌مون رو می‌کنه؟
هوای مسافرخانه‌ی «تِستاور» سرد نبود؛ آتش در دل بخاری دیواری می‌غرید و گرمایی غلیظ و تنبل به فضا می‌پاشید، تنبل‌تر از آن که شید را گرم نگه دارد. با این حال، مکانی بود که بویش با حرارت سازگاری نداشت. بوی کهنگی چوب، خاکستر مرطوب، و زیرِ آن همه، رگه‌های تند و ترشِ عذابی قدیمی که از کف به مشام می‌رسید. گویی سنت دیرینه‌ی اینجا بود که هر مسافری پس از خوردنِ غذایش، بخشی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Death Stalker

Death Stalker

هنرمند انجمن
سطح
44
 
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,198
پسندها
156,065
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #5
خورشید این بار دیگر واقعا در آسمان گم شد، گویا دیگر نمی‌خواست پیدا شود؛ باد اما آن هم با بوی خاک خیس و چوب کهنه، لابه‌لای کوچه‌های میکاستون می‌خزید و در گوش هر رهگذری چیزی پچ‌پچ می‌کرد. شید شال‌گردنش را تا نیمه صورت بالا کشیده بود و در لباس‌های سیاهش چیزی از راهزنان آن کوچه‌های خاموش کم نداشت؛ آن دسته آدم‌هایی که انگار از دل سایه‌ها ساخته شده‌اند. کالی کلاهش را پایین‌تر کشید، چنان‌که تنها چشم‌هایش پیدا بود و هر دو قدم‌هایشان را بی‌صدا میان خیابان‌های ناهموار شهر ادامه دادند.
سُم اسب‌هایی که از کنارشان گذشت. سربازان دولتی بودند، صورت بیشترشان دیده نمی‌شدند؛ اما از صورت کسانی که کلاه‌خودی نداشتن بی‌حوصلگی برمی‌تابید. شاید هم کمی اضطراب.
کالی، بی‌آن‌که چشم از سربازانی که دور می‌شدند بردارد،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Death Stalker

Death Stalker

هنرمند انجمن
سطح
44
 
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,198
پسندها
156,065
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • #6
و کالی که در اعماق وجودش می‌دانست هیچ چیز ساده‌ای در انتظارشان نیست، تنها یک لحظه به پنجره نگریست، به آن حفره‌ی عجیب که اکنون چون مردمکی باز در چهره‌ی شهر به نظر می‌رسید. سپس به دنبال شید به راه افتاد و باد مسابقه‌ای با آن‌ها داد تا ببینند چه کسی زودتر می‌رسد.
خیابان اصلی و کوچه‌های فرعی با صداهایی بیگانه زمزمه می‌کردند؛ گریه‌ی نوزادی که شاید هرگز قطع نشود، فریاد زنی که شاید هرگز پاسخ نگیرد و سؤال‌هایی که شاید جوابی برایشان پیدا نشود. جهان در حال ریزش بود و دود، آن دود غلیظ و گزنده، هر لحظه بزرگ‌تر می‌شد و آسمان را می‌بلعید، همچون لکه‌ی زشتی که بر پارچه‌ای ابریشمی فرو ریزد.
شید، برخلاف جریان رودِ وحشت‌زده‌ی آدم‌ها پیش می‌رفت، فرز و چابک و بی‌صدا، چون سایه‌ای که میان رؤیاها می‌خزد. کالی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Death Stalker
عقب
بالا