شعر مجموعه اشعار حزین | تاوان کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع M I R A S
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 390
  • کاربران تگ شده هیچ

M I R A S

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,765
پسندها
7,983
امتیازها
30,973
مدال‌ها
32
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
نام مجموعه شعر: حزین
شاعر: تاوان
قالب: غزل
مقدمه:
ای که یادت اندرین رگ‌های تن دست برده
صبر من از بهر تو جان مرا افشرده
آه ز آن گیسوی تو پیچ و خم ابروی تو
که عیان گشت بر من و هوش مرا در برده
پرسشی کن، حالی پُرس و گر نمی‌دانی بدان
مهر دردی، بند در این سینه به نامم خورده
حال زارم را فقط دوران درکش می‌کند
این هزارتوی نقاب جان مرا افشرده​
 
آخرین ویرایش
امضا : M I R A S

Kalŏn

سرپرست ادبیات + نویسنده انجمن
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
10,138
پسندها
42,567
امتیازها
96,873
مدال‌ها
43
سطح
41
 
  • مدیر
  • #2
•| بسم رب العشق |•
1000015513.jpg

ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛ لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.

"قوانین بخش اشعار کاربران"
***
پس از ارسال بیست پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید.

"تاپیك درخواست نقد و بررسی اشعار"
***
پس از گذشت بیست پست از دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست تگ دهید و از کیفیت اشعار خود آگاه شوید.
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kalŏn

M I R A S

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,765
پسندها
7,983
امتیازها
30,973
مدال‌ها
32
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
گفتم ار عاشق شوم گاهی غمی خواهم کشید
من چه دانستم که بار عالمی خواهم کشید
من چه دانستم درین صحرای بی‌آب و علف
زیر چشمانم به دریا ماتمی خواهم کشید
بی‌تو انگار که زمان رفت و رها شد از قفس
سیر لبخند را با خود به خاتمی خواهم کشید
می‌رود ز دست و بالم شب و روزها پیش و پس
یاد گیسوی تو را به شبنمی خواهم کشید
زهر پنهان در می عشق است اما دلکش است
کشته هم گر می‌شوم زین می دمی خواهم کشید
مرده‌ام شاید ولی هر چند که تدفینی نبود
این چنین مرگی به یاد محرمی خواهم کشید​
 
امضا : M I R A S

M I R A S

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,765
پسندها
7,983
امتیازها
30,973
مدال‌ها
32
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
چشم به سوی من کشید، عشق به قلب من چکید
صبح چه آهنگی نواخت، در گیسوان او دوید
قلبِ مرا داد تکان این موجِ عشقِ خون فشان
تیر به زهر کرده نشان، عقل و روانم را درید
تیر به جان من نشست، شیشه‌ی عمرم را شکست
رفت و ز من دست گسست، باران مِهرم را ندید
انگار قصد جان بداشت که بذر به قلب من بکاشت
طرح به بوم دل نگاشت، ریشه‌ی آن عشق را بُرید
جور و جفا بود ساز او، جان مرا فرسوده او
کام دلم نگشود از او، درد به روح خود دمید​
 
امضا : M I R A S

M I R A S

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,765
پسندها
7,983
امتیازها
30,973
مدال‌ها
32
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
رفتی سنگ بودم ولی در هم شکستم بی‌گناه
مبتلا رخت عزا بر تن ببستم بی‌گناه
غم چه هشدارها بداد از سمت تو بر جانبم
جاهلانه سمت او فریاد ببستم بی‌گناه
یا نگار افکار من با تو گره خورده ولی
همچو مرده زندگی را دست گسستم بی‌گناه
ترسم این فرسودگی جهان را نابودی کشد
آوخ زنجیر فریبت هست به دستم بی‌گناه
عشق تو در قلب من آری هنوز هست که هست
با وجودی که به تخت درد نشستم بی‌گناه​
 
آخرین ویرایش
امضا : M I R A S

M I R A S

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,765
پسندها
7,983
امتیازها
30,973
مدال‌ها
32
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
دچار دردی گشته‌ام که قلبم را می‌لرزاند
مرا کوچ نگار، هر شب به خواب‌هایم می‌ترساند
دمی رویا، دمی افسوس، دمی شب‌ها به صد کابوس
خدایا یک نفر باشد که این حس را بفهماند
دلا حرمان نصیبت شد در این دشت غبار آلود
نگاری نیست غبارها را ز چشمم دور بگرداند
به هر جا چشم می‌چرخانم روی ماه او را بینم
چگونه دلبری این قدر تواند عشق بیفشاند
به پیش رفتم به قصد عشق ولیکن او جفا سر داد
خوشا دردی که از سوی او قلبم را برنجاند​
 
امضا : M I R A S
  • fuego
واکنش‌ها[ی پسندها] Abra_.

M I R A S

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,765
پسندها
7,983
امتیازها
30,973
مدال‌ها
32
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
او که همدردم شده؛ گویا خودش هم درد بود
او خودش زخم همان مرهم که می‌آورد بود
من چه باطل باختمش دل را به رسم عاشقی
بودِ او یک درد، نبودش صد هزاران درد بود
او دلش جای دگر بود و ولی حرفی نزد
حس من نسبت به خود را دید ولی دلسرد بود
گفتمش من عاشقم ولیکن او خندید و رفت
مرحبا باد بر دلش که این چنین نامرد بود
گوییا باور نمی‌داشت این همه شعر و غزل
من سرودم از برای او که عشق آورد بود
حال من بد بود و هر که دید ولی باور نکرد
مرهم دردهای من همان که درد آورد بود​
 
امضا : M I R A S
  • fuego
واکنش‌ها[ی پسندها] Abra_.

M I R A S

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,765
پسندها
7,983
امتیازها
30,973
مدال‌ها
32
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
می‌وزد باد صبا، تنگ غروب است ولی
رفتنش حال مرا آشفته پیوست ولی
مانده است جریان درد بر گونه‌های خیس من
بر دل بیچاره بغض، راه عبور بست ولی
ریخته‌ام بار دگر باده به لب سر می‌کشم
یاد او هست هنوز، ایمان من رست ولی
توبه کردم تا نباشد او دگر معبود من
شرمسارم یا خدا که توبه‌ام بشکست ولی
رفته و تنها گذاشت سرو جمال من، مرا
جان او داشت مرا از بوی خود م**س.ت ولی​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M I R A S
  • fuego
واکنش‌ها[ی پسندها] Abra_.

M I R A S

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,765
پسندها
7,983
امتیازها
30,973
مدال‌ها
32
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9
آمدی از عمق جانم قلبی شیدا دگر
یا نگار برگرد و این حس را که پیدا شد نگر
بی‌خبر عشق تو با جان و دلم پیوند خورد
کشته هم گر بشوم خارج نخواهد شد دگر
طرح لبخندت برایم خود جهانی دیگر است
لذتی والاتر از این هم وجود دارد مگر
با نفس‌های تو من زنده می‌مانم تا ابد
ترسی از اجل ندارم بر سرم آید اگر
این دلم با عطر تو گویی که سال‌هاست آشناست
لحظه‌ای فراق تو سخت است، می‌سوزد جگر​
 
امضا : M I R A S
  • Clap
واکنش‌ها[ی پسندها] Abra_.

M I R A S

مدیر تالار طبیعت + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار طبیعت
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
2,765
پسندها
7,983
امتیازها
30,973
مدال‌ها
32
سطح
18
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10
مثل مرحومی که خاکش نام و تصویری نداشت
مرده بودم گرچه مرگم شرح و تفصیری نداشت
اشک‌هایم را نبین، احوال زارم را نبین
من کسی بودم که لبخند از لبش سیری نداشت
خوش خیال بودم از این رویای وارونه ولی
جز حقیقت‌های کابوس‌وار تعبیری نداشت
می‌رسد از لابه‌لای خاک صدای فاتحه
واژه‌هایی که برایم نقش تاثیری نداشت
زنده‌ام یا مرده‌ام؟ این را نمی‌دانم خودم
هیچ کس شبیه صاحب چنین تقدیری نداشت


* دوبیت اول تضمین​
 
امضا : M I R A S
  • fuego
واکنش‌ها[ی پسندها] Abra_.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا