- تاریخ ثبتنام
- 17/2/22
- ارسالیها
- 33
- پسندها
- 92
- امتیازها
- 103
سطح
0
- نویسنده موضوع
- #1
من شهرهی شهرم به شیدایی
رقصیدهام در بزم تنهایی
من دیدمت با او تورا امّا
گویم حلالت باشد ای ساهی
شیرینم و تو مثل مجنونی
لیلی اگر باشم تو فرهادی
این قصه با غم ها بخوابیده
تو قصهی محبوبِ فردایی
مستی از آنجایی شروع میشد
که ما دوتا از قصه جا ماندیم
تو رفتی و با دیگری ماندی
من وَ دلم سوگ تو را خواندیم
شانه به شانه با غمی شیرین
میگشتم و لیلی ترین بودم
خندیدی و در انجمادی خیس
من شاهد مرگی غمین بودم
بر روی دوش مردمان شهر
تشییع کردم خاطراتم را
با بغض و گریه من به تنهایی
من خاک کردم روی ماهت را
ای مرد نامحبوبِ من برخیز
برخیز و در بزم عروست باش
من از پِیت صد گل برافشانم
تو مرد و آقای عروست باش
از قصهی تلخ من و فرهاد
یک غم برایم ارمغان مانده
شیرینی از رنگ گناهم رفت
از تو فقط یک شوکران...
رقصیدهام در بزم تنهایی
من دیدمت با او تورا امّا
گویم حلالت باشد ای ساهی
شیرینم و تو مثل مجنونی
لیلی اگر باشم تو فرهادی
این قصه با غم ها بخوابیده
تو قصهی محبوبِ فردایی
مستی از آنجایی شروع میشد
که ما دوتا از قصه جا ماندیم
تو رفتی و با دیگری ماندی
من وَ دلم سوگ تو را خواندیم
شانه به شانه با غمی شیرین
میگشتم و لیلی ترین بودم
خندیدی و در انجمادی خیس
من شاهد مرگی غمین بودم
بر روی دوش مردمان شهر
تشییع کردم خاطراتم را
با بغض و گریه من به تنهایی
من خاک کردم روی ماهت را
ای مرد نامحبوبِ من برخیز
برخیز و در بزم عروست باش
من از پِیت صد گل برافشانم
تو مرد و آقای عروست باش
از قصهی تلخ من و فرهاد
یک غم برایم ارمغان مانده
شیرینی از رنگ گناهم رفت
از تو فقط یک شوکران...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.