• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان مستخدم شیطان | pinkCrow کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع PinkCrow
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 127
  • کاربران تگ شده هیچ

PinkCrow

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/1/19
ارسالی‌ها
324
پسندها
10,891
امتیازها
30,963
مدال‌ها
15
سن
26
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
مستخدم شیطان
نام نویسنده:
کلاغ صورتی
ژانر رمان:
طنز، فانتزی
کدناظر: 5840
ناظر: MAHLA.MI MAHLA.MI

خلاصه‌ای:
دیگر با پیشرفت فناوری همه‌ی شغل‌ها از حالت سنتی و قدیمی خود دور شدند؛ در این میان شیطان نیز دیگر از روش‌های قدیمی خود دست برداشته و یک شرکت معتبر و بزرگ برای فریب دهندگان تشکیل داده تا فرصت شغلی برای جنیان و همینطور راحتی کار خود را فراهم کند. و این رمان درباره یکی از مستخدمان این شرکت است که به تازگی کارش را در انجمن فریب دهندگان شیطان آغاز کرده است.


توجه: این داستان فقط یک داستان تخیلی است و هیچگونه قصد توهین به ادیانی را ندارد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Abra_.

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی کتاب
تاریخ ثبت‌نام
17/2/24
ارسالی‌ها
96
پسندها
1,499
امتیازها
9,613
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
8
 
  • مدیر
  • #2
IMG_20250414_210255_848.jpg
«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Abra_.
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MAHLA.MI

PinkCrow

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/1/19
ارسالی‌ها
324
پسندها
10,891
امتیازها
30,963
مدال‌ها
15
سن
26
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
شب، سایه‌های بنفش‌رنگش را بر فراز شهر گسترده بود. در میان ساختمان‌های سرد و بی‌روح، برج عظیم "شرکت فریب‌دهندگان شیطان" مانند قلعه‌ای مدرن با نورهای قرمز نئونی، بر فراز دنیای فانی سایه انداخته بود.
روی درب ورودی، شعاری با حروف طلایی حک شده بود:
"ما رویاها را خاکستر می‌کنیم، حقیقت را وارونه می‌سازیم، و تصمیمات را در تاریکی شکل می‌دهیم!"
زازرین—جن تازه‌کار بخش عملیات فریب—با نفسی عمیق، از میان درب‌های چرخان گذر کرد. چهره‌اش جدی بود، اما در نگاهش ردپایی از تردید دیده می‌شد. همه چیز بیش از حد واقعی به نظر می‌رسید.
درون سالن، صفی طولانی از جنیان منتظر بودند؛ هر یک با کارت‌های شناسایی‌ای که نشان می‌دادند از کدام بخش شیطانی آمده‌اند: "متخصص وسوسه‌گری"، "کارشناس دروغ‌پردازی"، "مدیر ارشد اغوا"،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

PinkCrow

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
1/1/19
ارسالی‌ها
324
پسندها
10,891
امتیازها
30,963
مدال‌ها
15
سن
26
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
پس از چندین بار بالا پایین کردن شرکت و گرفتن تمامی امضاها اکنون او یک پرونده دریافت کرده بود. پرونده‌ی روی میز را از نظر می‌گذراند، اما ذهنش چندان روی متن تمرکز نداشت.
"مهران—هدف مورد نظر، فردی دارای پتانسیل خ**یا*نت. بررسی‌های اولیه نشان می‌دهد که رابطه‌ی او با لیلا به مرحله‌ای شکننده رسیده است. مأموریت: ایجاد شرایطی که منجر به خ**یا*نت شود و نام او را در لیست افراد فریب‌خورده ثبت کند."
مأموریتی کاملاً استاندارد بود. اما نمی‌دانست چرا این بار، احساسی متفاوت در وجودش جریان داشت.
شاید فقط به‌خاطر استرس باشد.
او دستی به شقیقه‌اش کشید و از روی صندلی بلند شد. ماموریت آغاز شده بود، و برای انجام آن باید تغییر شکل می‌داد.
کز کرده در گوشه‌ی اتاق، زازرین نفس عمیقی کشید و تمرکز کرد. این بار باید درست از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] unknownme

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا