شعر مجموعه اشعار از راهی که نیامدی | رها سلطانی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع *RaHa._
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 21
  • بازدیدها 135
  • برچسب‌ها
    رها سلطانی
  • کاربران تگ شده هیچ

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
«نگاهت سردتر بود»

دگر خورشید هم مرده، دگر شب گرم‌تر باشد
ولی دیدارمان از هر وداعی تلخ‌تر باشد

تو برگشتی، ولی آن چشم دیگر چشم من نبود
نگاهت سردتر بود و دلم خشک‌تر باشد

چه گفتی؟ «باز می‌مانیم؟» نه، دیگر نمی‌ماند
که این دل بعد تو تنها، اسیر مرگ‌تر باشد

تو رفتی، آمدی، اما چه سود از این تکان دادن؟
که گاهی ماندن یک درد، ز رفتن، دردتر باشد... .
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Asal_Ngz

*RaHa._

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
19/7/25
ارسالی‌ها
283
پسندها
30
امتیازها
528
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
«هنوز دیر است»

هنوز دیر است... گرچه در زدم، اما کسی نیستی
تو دیگر شعر نمی‌فهمی، تو دیگر دل‌کسی نیستی

من آن آغوش را بستم، که تو با خنده می‌آمدی
ولی افسوس، آن خنده‌ست، که این‌جا نارس‌سی نیستی

تو را در من چه می‌جوید؟ صدای پای بی‌پایی
که عمری مانده در سردی، به جای بی‌هواسی نیستی

اگر برگشتی از خوابی، به شعرم برنگرد آخر
که این شاعر، خود مرده‌ست... تو اما مرد رَسی نیستی...

[پایان]
برای آن‌که هرگز نیامد!
برای تو،
که اگر زودتر آمده بودی،
شاید این کتاب نوشته نمی‌شد...
برای تو،
که وقتی رسیدی،
نه من، من بودم،
نه ما، ما بودیم.
برای آن راهی که نیامدی...
اما من هزاران بار از آن گذشتم
و برای تمام آمدن‌هایی‌ که دیر شدند... .
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 6)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا