- تاریخ ثبتنام
- 19/7/25
- ارسالیها
- 283
- پسندها
- 30
- امتیازها
- 528
- مدالها
- 2
سطح
1
- نویسنده موضوع
- #1
[به نام خدایی که شعر را در دلها میکارد]
نام اثر: آوید*
شاعر: رها سلطانی
ژانر: تراژدی
قالب: قصیده
مقدمه:
درون من، شبی بیانتها بود
که هر ستارهاش در خون رها بود
به هر طرف که رفتم، سایه دیدم
به هر صدا که گوشم شد، صدا بود
نه راهی از سپیدایی گذشتم
نه خانهای که در آن آشنا بود
ولی ز عمق خاموشی شنیدم
ندایی کهنه، اما آشنا بود
به من گفت: «از خودت بیرون نرو، مرد،
چراغی در دلت پنهان، بهپا بود»
و من، در آن مسیر بینشانی
رسیدم جایی که خورشید ما بود
کنون، به نام این خورشید پنهان
که نورش بیزوال و بینوا بود
قصیدهها نوشتم، تا بدانی
چه سخت این راه و چه باصفا بود
و نام این مسیر و این رسیدن
به رسم کهن، و امروز، آویدا بود
___________________________________
*آوید، واژهای از فارسی...
نام اثر: آوید*
شاعر: رها سلطانی
ژانر: تراژدی
قالب: قصیده
مقدمه:
درون من، شبی بیانتها بود
که هر ستارهاش در خون رها بود
به هر طرف که رفتم، سایه دیدم
به هر صدا که گوشم شد، صدا بود
نه راهی از سپیدایی گذشتم
نه خانهای که در آن آشنا بود
ولی ز عمق خاموشی شنیدم
ندایی کهنه، اما آشنا بود
به من گفت: «از خودت بیرون نرو، مرد،
چراغی در دلت پنهان، بهپا بود»
و من، در آن مسیر بینشانی
رسیدم جایی که خورشید ما بود
کنون، به نام این خورشید پنهان
که نورش بیزوال و بینوا بود
قصیدهها نوشتم، تا بدانی
چه سخت این راه و چه باصفا بود
و نام این مسیر و این رسیدن
به رسم کهن، و امروز، آویدا بود
___________________________________
*آوید، واژهای از فارسی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.