- تاریخ ثبتنام
- 11/6/19
- ارسالیها
- 79
- پسندها
- 185
- امتیازها
- 548
- مدالها
- 3
- سن
- 23
- نویسنده موضوع
- #71
***
«درسا»
- سوگند.
یه نگاهی کرد و سرش رو تکون داد و آروم زیر لب گفت:
- چی میگی؟
خودکارم رو فشار دادم روی برگه و با عصبانیت گفتم:
- برسون دیگه، داری چیکار میکنی؟
اومد حرف بزنه که معلم اومد بالا سرمون و گفت:
- درسا و سوگند! میشه بگین دقیقاً دارین چیکار میکنین؟
خودم رو جمعوجور کردم و شونههام رو بالا انداختم.
- هیچی خانم، از سوگند خودکار میخواستم.
خودکارم رو گرفت و گفت:
- مگه خودکار خودت چه مشکلی داره؟
رسماً خراب کرده بودم. چهرهی مظلومی به خودم گرفتم و لبخند زدم. معلم با خودکارش یه علامت بالای برگهم گذاشت و رفت. یه نگاه به سوگند کردم و بلند شدم، برگه رو تحویل دادم و وسایلم رو جمع کردم.
- خانم، من میتونم برم؟
- برگهت رو که تحویل دادی، پس میتونی بری.
سریع از کلاس بیرون زدم و...
«درسا»
- سوگند.
یه نگاهی کرد و سرش رو تکون داد و آروم زیر لب گفت:
- چی میگی؟
خودکارم رو فشار دادم روی برگه و با عصبانیت گفتم:
- برسون دیگه، داری چیکار میکنی؟
اومد حرف بزنه که معلم اومد بالا سرمون و گفت:
- درسا و سوگند! میشه بگین دقیقاً دارین چیکار میکنین؟
خودم رو جمعوجور کردم و شونههام رو بالا انداختم.
- هیچی خانم، از سوگند خودکار میخواستم.
خودکارم رو گرفت و گفت:
- مگه خودکار خودت چه مشکلی داره؟
رسماً خراب کرده بودم. چهرهی مظلومی به خودم گرفتم و لبخند زدم. معلم با خودکارش یه علامت بالای برگهم گذاشت و رفت. یه نگاه به سوگند کردم و بلند شدم، برگه رو تحویل دادم و وسایلم رو جمع کردم.
- خانم، من میتونم برم؟
- برگهت رو که تحویل دادی، پس میتونی بری.
سریع از کلاس بیرون زدم و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر