متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

*خنده دار ترین ترستون*

  • نویسنده موضوع Alef_Gaf
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 76
  • بازدیدها 2,740
  • کاربران تگ شده هیچ

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,908
پسندها
24,606
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #1
سلام به بچه های انجمن;)
خوبید خوشید؟
خوب از اسم تایپک معلومه خنده دار ترین ترستونو بازگو کنید مام بخندیم
#شاد باشید:D​
 
امضا : Alef_Gaf

Bible.Hb

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
732
پسندها
13,040
امتیازها
34,373
مدال‌ها
16
  • #2
سوسک .معلم عربیمون :/
 

mehrabi83

کاربر فعال
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,198
پسندها
67,295
امتیازها
80,673
مدال‌ها
27
  • #3
وقتی بچه بودم فکرمیکردم اگر کار خیلی بدی کنم یه پیرزن شب تو خواب میاد روحمو میبره وقتی بمیرم روحم نمیره پیش خدا برا همین تا گردن میرفتم زیر پتو:/
 
امضا : mehrabi83

!sara

رفیق جدید انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
74
پسندها
5,105
امتیازها
21,133
مدال‌ها
10
  • #4
ترس ممکنه برای دیگران خنده دار باشه ولی هیچ وقت برای خود آدم خنده دار نیست
 

Vαмpιre

کاربر انجمن
سطح
4
 
ارسالی‌ها
256
پسندها
6,292
امتیازها
22,273
مدال‌ها
3
  • محروم
  • #5
سلام به بچه های انجمن;)
خوبید خوشید؟
خوب از اسم تایپک معلومه خنده دار ترین ترستونو بازگو کنید مام بخندیم
#شاد باشید:D​
من عادت دارم هرشب یه ساعت برم دو تو یه شهرک صنعتی که روی یه مرتع سرسبز ساخته شده.. طبق عادت هرشب هفته قبل رفتم دو تو اون شهرک،(تو اون شهرک بجز اولش ک نگهبانی داره شبا هیچ ادمی تو اون شهرک نیس ولی پر از سگه یعنی هر 10متر حداقل 2تا سگ می بینی ک گوشه خیابون نشسته )خب این سگا هیچ وقت دنبال نمیکردن منو تا این ک اون شب داشتم می دویدم اروم اروم ک دیدم یه سگ مشکی ک خداییش خیلی سگ بود...:laughting:یعنی خیلیی بزرگتر از سگای دیگه بود یه پارس کرد من توجه نکردم( دیدم یه ماشین حدودا 100متر جلو تر ازمنه یه پسره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Vαмpιre

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,908
پسندها
24,606
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #6
دیوونه ای به مولا:roflym::roflym::roflym:
من عادت دارم هرشب یه ساعت برم دو تو یه شهرک صنعتی که روی یه مرتع سرسبز ساخته شده.. طبق عادت هرشب هفته قبل رفتم دو تو اون شهرک،(تو اون شهرک بجز اولش ک نگهبانی داره شبا هیچ ادمی تو اون شهرک نیس ولی پر از سگه یعنی هر 10متر حداقل 2تا سگ می بینی ک گوشه خیابون نشسته )خب این سگا هیچ وقت دنبال نمیکردن منو تا این ک اون شب داشتم می دویدم اروم اروم ک دیدم یه سگ مشکی ک خداییش خیلی سگ بود...:laughting:یعنی خیلیی بزرگتر از سگای دیگه بود یه پارس کرد من توجه نکردم( دیدم یه ماشین حدودا 100متر جلو تر ازمنه یه پسره داشت به زنش رانندگی یاد میداد فک کنم زنه رو دنده دو بود ماشینش )دوباره سگه یه پارس کرد من یکم ته دلم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Alef_Gaf

Adrian

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
125
پسندها
2,557
امتیازها
14,063
مدال‌ها
10
  • #7
من از بادکنک می ترسم
 
امضا : Adrian

Nadiiia

رو به پیشرفت
سطح
11
 
ارسالی‌ها
142
پسندها
4,093
امتیازها
16,633
مدال‌ها
8
  • #8
از همه چیز و همه کس که نا آشنا باشند میترسم :/
مثلاً اگه یه وسیله جدید اختراع شده باشه از ترس طرفش نمیرم:/ آدم جدید هم همینطور :/
خل هم خودتی
 
امضا : Nadiiia

F.ol

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
9
پسندها
146
امتیازها
523
  • #9
خنده دار ترین ترسم،ترس از کفتره
 

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,908
پسندها
24,606
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #10
خخخخ روز اول چجوری میخوای باشویت برخوردکنی؟
از همه چیز و همه کس که نا آشنا باشند میترسم :/
مثلاً اگه یه وسیله جدید اختراع شده باشه از ترس طرفش نمیرم:/ آدم جدید هم همینطور :/
خل هم خودتی
 
امضا : Alef_Gaf
عقب
بالا