متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

ماجرای‌ خنده دار داشتین

  • نویسنده موضوع Sepideh.T
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 11
  • بازدیدها 537
  • کاربران تگ شده هیچ

Maryam.chitsazii

ویراستار انجمن
سطح
14
 
ارسالی‌ها
993
پسندها
5,067
امتیازها
23,673
مدال‌ها
17
  • #11
یک روز داخل مدرسه اومدم یکی از دوستام و بغل کنم یعنی از راه دور بدوییم و هم و بغل کنیم خواستم جاخالی برم که قشنگ نقش بر زمین شدم بعدشم دقیقا جلوی دوربین مدرسه
حالا نمیدونم والا خاموش بود یا روشن
 

پرینز

پرسنل مدیریت
مدیر بُعد میانه
سطح
21
 
ارسالی‌ها
4,890
پسندها
13,990
امتیازها
51,173
مدال‌ها
23
سن
30
  • مدیر
  • #12
یه روز داداشم که پارکور کار میکنه می خواست خیلی کلاس بذاره
که من کلی تمریم کردم الان پشت می زنم رفتم کنار میز وایساد که پشت بزنه وقتی زد
نتونست تعادلش رو حفظ منه با مخ رفت توی میز
سرش شکست داشت خون میومد ما هم اینقدر خندیده بودیم که حال نداشتیم زنگ بزنیم اورژانس
خداروشکر مامانم همون موقع رسید زنگ زد اوژانس
 
امضا : پرینز
عقب
بالا