شاعر‌پارسی اشعار رودکی

نسترن محمودی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
21/7/18
ارسالی‌ها
1,385
پسندها
30,429
امتیازها
63,073
مدال‌ها
13
سطح
0
 

نسترن محمودی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
21/7/18
ارسالی‌ها
1,385
پسندها
30,429
امتیازها
63,073
مدال‌ها
13
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #2

بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی


ریگ آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی


آب جیحون از نشاط روی دوست
خنگ ما را تا میان آید همی


ای بخارا! شاد باش و دیر زی
میر زی تو شادمان آید همی


میر ماه است و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی


میر سرو است و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی


آفرین و مدح سود آید همی
گر به گنج اندر زیان آید همی


 

نسترن محمودی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
21/7/18
ارسالی‌ها
1,385
پسندها
30,429
امتیازها
63,073
مدال‌ها
13
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3

چون تیغ به دست آری، مردم نتوان کشت
نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت


این تیغ نه از بهر ستمکاران کردند
انگور نه از بهر نبیذ است به چرخشت


عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده
حیران شد و بگرفت به دندان سر انگشت


گفتا که: که را کشتی تا کشته شدی زار؟
تا بار که او را بکشد؟ آن که تو را کشت


انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به بر کوفتنت مشت


 

نسترن محمودی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
21/7/18
ارسالی‌ها
1,385
پسندها
30,429
امتیازها
63,073
مدال‌ها
13
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #4

ای آن که غمگنی


ای آن که غمگنی و سزاواری
وندر نهان سرشک همی باری
از بهر آن کجا ببرم نامش
ترسم ز بخت انده و دشواری
رفت آن که رفت و آمد آنک آمد
بود آن که بود، خیره چه غمداری؟
هموار کرد خواهی گیتی را؟
گیتی‌ست، کی پذیرد همواری
مستی مکن، که ننگرد او مستی
زاری مکن، که نشنود او زاری
شو، تا قیامت آید، زاری کن
کی رفته را به زاری باز آری؟
آزار بیش بینی زین گردون
گر تو به هر بهانه بیازاری
گویی گماشته‌ست بلایی او
بر هر که تو دل بر او بگماری
ابری پدید نی و کسوفی نی
بگرفت ماه و گشت جهان تاری
فرمان کنی و یا نکنی، ترسم
بر خویشتن ظفر ندهی باری!
تا بشکنی سپاه غمان بر دل
آن به که می بیاری و بگساری
اندر بلای سخت پدید آید
فضل و بزرگمردی و سالاری
 

نسترن محمودی

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
21/7/18
ارسالی‌ها
1,385
پسندها
30,429
امتیازها
63,073
مدال‌ها
13
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
عصا بیار که وقت عصا و انبان بود



رودکی در این قصیده طولانی اوضاع و احوال خود را شرح می‌دهد و می‌نالد. ناله رودکی از پیری، دندان ریختن، سپیدی موی، فقر و… است. او یادآور می‌شود که همیشه چنین نبوده و روزگاری اوضاع بهتری داشته است.



مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود
نبود دندان، لابل چراغ تابان بود

سپید سیم زده بود و در و مرجان بود
ستاره سحری بود و قطره باران بود

یکی نماند کنون زان همه، بسود و بریخت
چه نحس بود! همانا که نحس کیوان بود

نه نحس کیوان بود و نه روزگار دراز
چو بود؟ منت بگویم: قضای یزدان بود

جهان همیشه چنین است، گرد گردان است
همیشه تا بود آیین گرد، گردان بود

همان که درمان باشد، به جای درد شو
و باز درد، همان کاز نخست درمان بود

کهن کند به زمانی همان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Sama_Shams

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,820
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • #6
شمارهٔ ۱

گر من این دوستی تو ببرم تا لب گور
بزنم نعره ولیکن ز تو بینم هنرا
اثر میر نخواهم که بماند به جهان
میر خواهم که بماند به جهان در اثرا
هر که را رفت، همی باید رفته شمری
هر که را مرد، همی باید مرده شمرا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,820
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • #7
شمارهٔ ۲

به حق نالم ز هجر دوست زارا
سحرگاهان چو بر گلبن هزارا
قضا، گر داد من نستاند از تو
ز سوز دل بسوزانم قضا را
چو عارض برفروزی می‌بسوزد
چو من پروانه بر گردت هزارا
نگنجم در لحد، گر زان که لختی
نشینی بر مزارم سوکوارا
جهان این است و چونین بود تا بود
و همچونین بود اینند بارا
به یک گردش به شاهنشاهی آرد
دهد دیهیم و تاج و گوشوارا
توشان زیر زمین فرسوده کردی
زمین داده مر ایشان را زغارا
از آن جان تو لختی خون فسرده
سپرده زیر پای اندر سپارا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nazli

Sama_Shams

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,820
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • #8
شمارهٔ ۳



به نام نیک تو، خواجه، فریفته نشوم
که نام نیک تو دامست و زرق‌مر نان را
کسی که دام کند نام نیک از پی نان
یقین بدان تو که دامست نانش مر جان را
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nazli

Sama_Shams

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,820
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • #9
شمارهٔ ۴


دلا، تا کی همی جویی منی را؟
چه داری دوست ه*رز دشمنی را؟
چرا جویی وفا از بی وفایی؟
چه کوبی بیهده سرد آهنی را؟
ایا سوسن بناگوشی ، که داری
به رشک خویشتن هر سوسنی را
یکی زین برزن نا راه برشو
که بر آتش نشانی برزنی را
دل من ارزنی، عشق تو کوهی
چه سایی زیر کوهی ارزنی را؟
ببخشا، ای پسر، بر من ببخشا
مکش در عشق خیره چون منی را
بیا، اینک نگه کن رودکی را
اگر بی جان روان خواهی تنی را
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nazli

Sama_Shams

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,820
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • #10
شمارهٔ ۵

گرفت خواهم زلفین عنبرین ترا
به بوسه نقش‌کنم برگ یاسمین ترا
هر آن زمین که تو یک ره برو قدم بنهی
هزار سجده برم خاک آن زمین ترا
هزار بوسه دهم بر سخای نامهٔ تو
اگر ببینم بر مهر او نگین ترا
به تیغ هندی گو: دست من جدا بکنند
اگر بگیرم روزی من آستین ترا
اگر چه خامش مردم که شعر باید گفت
زبان من به روی گردد آفرین ترا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Sama_Shams
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nazli

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا