اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار افسوس | Aliansari کاربر انجمن یک رمان

[Aliansari]

فلک فکری به(حـالم ) میکنی یا ؟...
معـاف از ( رَدِ مـالم) میکنی یا ؟...

ز دنیـایـت زیادی غصه خـوردم !!!
بفرمـا، بـاز (حلالـم ) میکنی یا ؟...

 

[Aliansari]

فلک در مردنم تعجیل بگذار

قـراری پیـش عزائیل بگذار


ازیـن آهنـگ تکراری گذشتم

برایـم صـور اسرافیل بگذار

 

[Aliansari]

به صورت من نماد رنگ زردم
به دل امیزه ی از رنج و دردم

شدم استـادِ (آخی هایِ) دنیـا
ز بسکه فعل آخی صرف کردم

 

[Aliansari]

♪♫•¨•.¸¸ḁḻḯ ¸.•¨•♫♪:


غروب غـم گرفتـه خاورت را ؟
احاطه کرده غم دور و برت را؟

خداونـدا تو هم از نـاعلاجـی !!!
به هر دیوار میکوبی سرت را ؟

 

[Aliansari]

♫•¨•.¸¸ḁḻḯ ¸.•¨•♫♪:


نمیدانم مرا آخر چه باید
شب ِ آبِستَـنِ بختـم نزاید
انصاری جامه کوری به تن کن
که اینبار یوسف گمگشته ناید

 

[Aliansari]

قدت نازم چو سرو توی باغ

چشات نازم مثال چهل چراغ

نگاه خیره دلدار جونیم

دلی از سنگ باشه میخراش

 

[Aliansari]

علف بودم به عشقت نار گشتم

شکر بودم چو زهر مار گشتم

گلی بودم میون جمع گل ها

میون دوست و دشمن خار گشتم

 

[Aliansari]

اگر من پیرنی بودم چه میشد؟

همیشه در تنت بودم چه میشد؟

همون گردنبند خوش رنگ طلایی

به دور گردنت می‌بود چه میشد؟

 

[Aliansari]

ای کاش سورمه نازی می شدم من
سیاهی چشم مهنازی می شدم من
شنیدم خانه شان رفته داراب
که ای کاش خاک داراب می شدم من

 

[Aliansari]

فلک دیدی چه آوردی به کارم

بلال بشی سوزاندی روزگارم

به دریای غمم کردی تلا تم

نیامد ساحلی بهر نجاتم

فلک دیدی چه آوردی به کارم

به درویشی رساندی روزگارم