شعرکده اشعار طنز

[حسنا(هکرقلب)]

#شعر_طنز

شاد و خرّم دروغ می‌گوید
آه، آدم دروغ می‌گوید

نه فقط گاهی از سرِ تفریح
بل دمادم دروغ می‌گوید

ایستاده، نشسته، خوابیده
می‌دهد لم؛ دروغ می‌گوید

می‌شود راست؛ می‌زند بهتان
می‌شود خم؛ دروغ می‌گوید

اولِ جلسه، غالباً بعد از
خیرِمقدم دروغ می‌گوید

اولش صادق است در ظاهر
بعد کم‌کم دروغ می‌گوید

گاه آرام و گاه با فریاد
زیر یا بم، دروغ می‌گوید

غالباً در خفا، ولی بعضاً
علناً هم دروغ می‌گوید

با دو دینار می‌فروشد دین
با سه درهم دروغ می‌گوید

راست را کی سوا توانی کرد؟
بس که دَرهم دروغ می‌گوید

گرچه مانند سیب، خوش‌تیپ است
عینِ شلغم دروغ می‌گوید!

غیر از آیینه، هرکه را دیدم
بیش یا کم، دروغ می‌گوید

لاله، محبوبه، نازنین، مینا
ساره، شبنم، دروغ می‌گوید

نادر، احسان، علیرضا، سینا
شمس، رستم، دروغ...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[حسنا(هکرقلب)]

#شعر_طنز

وقتی بکند هی دَرِ گوشَت پشه وِزوِز
ایّوب که باشی، بشوی عاصی و عاجز

"داروین، هِگِل و نیچه" هم اینقدر ندادند
درباره‌ی "انسان و خدا" فرضیه و تز

جای کتب و جزوه و تحریفِ رساله
یا این همه تألیف و تفاسیرِ مآخذ

کافی‌ست که در گوشه‌ی یک کاغذِ کاهی
یک خط بنویسید: حرامست لذائذ

هر چیز که یک‌ذرّه فقط باعث کیف و
خوشحالی و لذّت بشود دارد عوارض

دی شیخ به خواب سحرم آمد و فرمود:
بایست بریده شود آلاتِ غرایز

چون جن‌زده‌ها نصفه‌شب از خواب پریدم
از ترس پریدم بغل مادر چاوز

چندیست که گنجشک حواسم همه جا هست
جز پیش خدا، موقعِ انجام فرایض

"ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است"
ما را غمِ نان است و غم گوشتِ قرمز

باید بنشینی پس از این کشک بسابی
وقتی بِبُرد نان تو را تیغِ ممیّز

گویند پلنگ از نفس...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[حسنا(هکرقلب)]

#شعر_طنز

شد هوا گرم و دگرباره ز گرما پختم
روز و شب سوزم و گویم که خدایا پختم

بیخودی هر چه به خود باد زدم، بدتر شد
چون کبابی که خورَد باد، سراپا پختم

زیرِ بارِ غمِ عشقت که بسی سنگین است
اندر این موسم گرما ز تقلّا پختم

آب جوش است نگر بحر خزر در این فصل
که شدم داخل دریا و به دریا پختم

راست است این که سفر پخته کند آدم را
من سفر کردم و از گرمی صحرا پختم

دوش یاری که ز حلواست بسی شیرین‌تر
گفت: فریاد ز گرما که چو حلوا پختم

در اتوبوس ز بس خلق فشارم دادند
وسط چند نفر خانم و آقا پختم

از پیِ اشکنه پختن توی مطبخ رفتم
خود من زودتر از اشکنه آنجا پختم!

#ابوالقاسم_حالت

 

[حسنا(هکرقلب)]

#شعر_طنز

نام امروز از آن قلم کردند
تا قلم در جهان علم بشود

بس میسر شده وجود کسی
با وجود قلم عدم بشود

یا که صاحب قلم به نزدیک
صاحب پول و میز خم بشود

نه فقط متهم به مزدوری
که به صد کفر متهم بشود

سایه اش از سر اهلبیت خودش
شب اگر هست، روز کم بشود

شود آینده هر چه نیست کنون
آنچه قبلا نبوده هم بشود

کلا از آن شده ست روز قلم
دست صاحب قلم قلم بشود...!

#جواد_نوری

 

[حسنا(هکرقلب)]

#شعر_طنز

بنده روزی لا اقل ده بار جو میگیردم
غالباً بی حد و بی مقدار جو می گیردم

حرفه ای گردیده ام در جو گرفتن چون که من
در نهان گاهی چو در انظار جو میگیردم

اهل سازش بوده ام همواره اما موعدِ
گفتن الموت الاستکبار جو میگیردم

بی خیالم من ولی هر شب دقیقاً بیست و سی
با صدای مجری اخبار جو میگیردم

هی رژیم لاغری از این و آن می گیرم و
ناگهان بر سفره ی ناهار جو میگیردم

هر کجا هل می دهد ماشین کسی در کوچه ای
یا کسی باشد به زیر بار جو میگیردم

بعد از عمری زندگی با همسرم هر شب هنوز
با نظر بر دامن گلدار جو میگیردم

تا زنم می گوید از ناگفته های عاشقی
بی خودی خر می شوم بسیار جو میگیردم

می دهم آمار پولم را و جارو میزنم
مثل یک انسان نیکو کار جو میگیردم

گفته بودم صرفه جویی می کنم من بعد از این
با زنم...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[حسنا(هکرقلب)]

#شعر_طنز

فصل گرما آمد و گشتی پدیدار ای مگس
آمدی باز از پی تجدید دیدار ای مگس

نیست در این خانه خالی از وجودت هیچ جای
هم میان مطبخی هم توی انبار ای مگس

هرکجا خواهی درآیی هرکجا خواهی روی
گاه بر در می‌نشینی گه به دیوار ای مگس

گاه مانند زگیل اندر پس گوش منی
گاه چون خال سیه کنج لب یار ای مگس

کم‌تر اندر دستگاه اغنیا پا می‌نهی
مفلسان را می‌دهی پیوسته آزار ای مگس

نیست بی‌علّت که هی این طور جولان می‌دهی
قسمتت گردیده آزادی در این دار ای مگس

هرچه من از پیش روی خویش می‌رانم تو را
جانب من حمله می‌آری دگربار ای مگس

زین دواهای مگس‌کش هرچه مصرف می‌کنم
نیستی هیچ از سر من دست‌بردار ای مگس

من ندانم چیست توی این دواها چون از آن
بدتر افزون می‌شود هی نسل سرکار ای مگس

هرکه مانند تو پرروی و مُصِر بود و...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[حسنا(هکرقلب)]

#شعر_طنز

کُلِ جهان در خطِّ کفّارند و ما نه!
درگیرِ مشکلهای بسیارند و ما نه!

اخبار ما می گفت مردم در اروپا
تحتِ فشارِ زندگی زارَند و ما نه!

سیل و حریق و خشکسالی مال آنهاست
آنها به هر چیزی سزاوارند و ما نه!

من دیده ام تقویمِ آن بیچاره ها را
در سال، نُه ماهش عزادارند و ما نه!

از حیثِ فرهنگ و حقوقِ شهروندی
درگیرِ وضعی نابهنجارند و ما نه!

از بس بنای خانواده سُست و کشکی ست
مردانشان اغلب دوشلوارند و ما نه!

این ایدز محصولِ گناهِ خارجی هاست
آنها به ویروسش گرفتارند و ما نه!

با نصفِ دنیا دشمنند و جنگ دارند
لامصِّبان مثل سگِ هارند و ما نه!

دلواپسِ روزِ جزای بندگانند
با خلقْ دائم در کلنجارند و ما نه!

طوفان کند ویرانشان یک روز، زیرا
در خاک، تخمِ باد می کارند و ما نه!

#شروین_سلیمانی

 

[حسنا(هکرقلب)]

#شعر_طنز

نوح در کشتیِ پهناورِ خود خر هم داشت
فیل و زرافه و خرچنگ و کبوتر هم داشت

تا که در کشتی او جانوران جُفت شوند
پیشِ هر ماده ی حیرت زده یک نَر هم داشت!

طبق رأی و نظر زیست شناسانِ جهان
کشتی نوح مگس های مذکر هم داشت!

جز سگ و گربه که از ریشه خصومت دارند
گرگ و کفتار که بودند برادر هم داشت

جز گروهی بُزِ بُزدل که پیِ هم بودند
گوشه ی عرشه دو تا ببر دلاور هم داشت

به نمایندگی از جمع برای صحبت
دو سه تا طوطیِ بیکارِ سخنوَر هم داشت!

بعدِ مرگِ دو سه تا شیر مشخص شد که
نوح در کشتی خود عقربِ خودسر هم داشت!

توی دیوارِ دکل موش دوگوشی هم بود
ناقلا در همه جا تونل و معبَر هم داشت

مارمولک به تلاش از طبقاتِ زیرین
رفت نزدیک دکل، چشم به لنگر هم داشت

سگ همین جور الکی پاچه بگیری می کرد
پارتی های...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[حسنا(هکرقلب)]

#شعر_طنز

دردم از نان است و درمان نیز هم!
دل فدای آن شد و جان نیز هم!

نان نباشد کوفت هم در سفره نیست!
نیست حتی مرغ بریان نیز هم!

نان نباشد هر غذایی بیخود است
از قضا باشد فسنجان نیز هم!

هر کبابی می‌خوری با نان بخور
با سماق و دوغ و ریحان نیز هم

چند وقتی هست از نان خالی است
دستِ بابا، دستِ مامان نیز هم!

غصه‌ی نان در دلِ ما پیش‌کش!
می‌رسد ناخوانده مهمان نیز هم

هر کسی دندان دهد نان هم دهد
نان نداده چونکه دندان نیز هم!

هر کسی نانِ مرا آجر کند
قلبش از سنگ است و سیمان نیز هم

نان به نرخ روز هر کس می‌خورد
کافر است و نامسلمان نیز هم!

نانِ او تا خرخره در روغن است
میز دارد، پست و عنوان نیز هم

در حسابش چند میلیون پول هست
زیرِ میزش چند تومان نیز هم!

نانِ ایران از اروپا بهتر است
صنعت و فرهنگِ...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[حسنا(هکرقلب)]

#شعر_طنز

دردم از نان است و درمان نیز هم!
دل فدای آن شد و جان نیز هم!

نان نباشد کوفت هم در سفره نیست!
نیست حتی مرغ بریان نیز هم!

نان نباشد هر غذایی بیخود است
از قضا باشد فسنجان نیز هم!

هر کبابی می‌خوری با نان بخور
با سماق و دوغ و ریحان نیز هم

چند وقتی هست از نان خالی است
دستِ بابا، دستِ مامان نیز هم!

غصه‌ی نان در دلِ ما پیش‌کش!
می‌رسد ناخوانده مهمان نیز هم

هر کسی دندان دهد نان هم دهد
نان نداده چونکه دندان نیز هم!

هر کسی نانِ مرا آجر کند
قلبش از سنگ است و سیمان نیز هم

نان به نرخ روز هر کس می‌خورد
کافر است و نامسلمان نیز هم!

نانِ او تا خرخره در روغن است
میز دارد، پست و عنوان نیز هم

در حسابش چند میلیون پول هست
زیرِ میزش چند تومان نیز هم!

نانِ ایران از اروپا بهتر است
صنعت و فرهنگِ...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.