نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

متفرقه تاپیکـ جامع کپشن‌های عاشقانه کوتاه

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #681
اﻣﺸﺐ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺑﯽ ﺍﻧﺘﻬﺎ ﮔﺮﻓﺖ
ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺭﻧﮓ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﮔﺮﻓﺖ

ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻗﺪﻡ ﺑﺰﻧﻢ ﺳﺎﺣﻞ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺩﺭﯾﺎ ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﻮﺍ ﮔﺮﻓﺖ

ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻭ ﻣﻦ ﻫﺎ ﺷﻮﯾﻢ ﻣﺎ
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻭﻟﯽ ﺩﻝ ِ ﺗﻨﮓ ﺷﻤﺎ ﮔﺮﻓﺖ

ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﻣﺸﮑﯽ ﻭ ﻭﺭﻕ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﮎ ﺑﻮﺩ
ﻧﻘﺶ ﺩﻭﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﯽ ﻫﻮﺍ ﮔﺮﻓﺖ

ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﻭ ﺷﮑﺴﺘﻢ ﻭ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺗﺮ ﺷﺪﻡ
ﺁﺷﻮﺏ ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﻣﺮﺍ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﮔﺮﻓﺖ

ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻫﺎﯼ ﯾﺦ ﺯﺩﻩ ﺍﻡ ﺩﺭ ﮔﻠﻮ ﺷﮑﺴﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻨﺎﯼ ﺳﺮﮐﺶ ِ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﭘﺎگرفت
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #682
مڹ ڪجا آغوشِ دلخواهَت ڪجا
آڹ نگـاه و صـورتِ ماهَـت ڪجا

ڪاش پیشـاني نِوشتم مي شدي
یا ڪہ سلطاڹِ سِرشتم مي شـدي

باز گفتم ؛ مڹ ڪجا عشقت ڪجا
لمسِ آن آغـوشِ با عشقت ڪجا
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #683
عکس زیبای تو را بر در و دیوار زدم
یادگارم شدی و بر همه کس جار زدم

نام زیبای توچون حک شده بر این دل من
دل دریایی خود تکیه به هنجار زدم..

تو به تن پوش قشنگی که معطر کردی
ناز معصومیتت پنجه به گیتار زدم....

یاد آن روز که چشمان پر از حادثه ات
گرمی عشق شد و یکسره من تار زدم

هرغزل از تو شنیدم همه تکرارمن است
نام زیبای تو را در غزلم یار زدم.....

من به یمن قدم مهر تو ای کوکب دل..
آسمان دل خود وصله به دلدار زدم...
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #684
گاهی آسان میشود از حق گذشت
روی قلبی پا گذاشت آنرا شکست

ای رفیق اما تو اینگونه مباش
روی قلبِ سوخته‌ام آبی بپاش

تو بِدان ویرانگری آسانتر است
آنکسی مَرد است که عهدی نشکست

آتشی خوب است که او روشنگر است
نی آن آتش که بسی ویرانگر است

مرهمی باش روی زخمِ نِشتری
همدمی باش بهتر از حور و پَری

بهر کوری چشم بینا و بصیر
یا عصا باش دستِ انسانهای پیر

یا گلی باش و به یاران عطر بپاش
ور که خاری دستِ یاران مخراش
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #685
نی بزن خواهش ولی امشب کمی غمگین نواز
خوش نباشد حال من امشب کمی با من بساز

نی بزن شاید کمی از درد من را کم کنی
آسمان دل گرفته است غرق بارانم کنی

میکشد شعله زبانه از درونم بی صدا ست
سوختم خاکسترم خاکستر من پر بلاست

هیچ همراهی به جز یادت نباشد هم سفر
لطف کن امشب بیا این خاطراتت را ببر

میدهد آهنگ غم آزار این گوش مرا
رفتنت گشته سوالی و چرا پشت چرا

گاه آواره شویم ، نه راه پس نه راه پیش
ما جفا خود میکنیم ای نازنین در حق خویش

نیستم اهل گله سنگ صبور غصه ام
مانده ام از بهر تو دیگر چرا دلداده ام
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #686
تو چرا می پرسی ،خانه دوست کجاست

خانه دوست، همانا دل توست

گر درش باز کنی

نغمه مهر و وفا ساز کنی ،خواهد امد ،اما

گر دلت از سنگ است

دوست باید که مراقب باشد

تا مبادا به همان بدو ورود

سر پر شور و دل مملوی مهرش شکند

ور دلت نازک بود

باز هم اوست ،که بایست مراقب باشد

تا مبادا که به هر جنبش وهر حرف و نگاه

در و دیواره این خانه اکنده زمهرش شکند

ونشاید نگران داشت همیشه او را

ونپاید چو در این ره نکنی اندیشه

دل قوی باید و روشن ،اما


نه ز سنگ و شیشه
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #687
"دلبران،دل می برند.اما،تو جانم می بری"
ناز را افزوده ، با نازت توانم می بری

سوز دردِ عشق را با غمزه های ناز خود
تا ته قلب من و تا استخوانم می بری

می زنی چشمک نهانی، جان تو! جان خودم!
با تکان پلک خود تا بی کرانم می بری

تا که می خواهم بگویم راز خود را ناگهان
دستهای مهربان را بر لبانم می بری

می کنی ساکت مرا با بوسه های بی هوا
شعر را با بوسه از روی زبانم می بری

تو شبیه دلبران هستی ولی جور دگر
دلبران،دل می برند.اما،تو جانم می بری...
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #688
دلفروشی م**س.ت هستم، قلب صادق می خری ؟
خسته از عشقم،بگو این قلب عاشق می خری؟

شاعری دریاییم، دل را به دریا می زنم
غرق دارم میشوم، پاروی قایق می خری؟

گل فروشی می کنم ،گلدانِ «گل با شاعری»
یک کلامم؛ «شاعری» را با شقایق میخری ؟

چون تلف شد زندگی ،ساعت نمی بندم به دست
سالها را می فروشم،با دقایق می خری؟

سادگی بسیار دارم ،می کنم ارزانیت
با صداقت میفروشم ،با حقایق می خری ؟

با غزل ها می شود هر درد را درمان کنی
مرهمش را می فروشم، طبع ِحاذق می خری؟

کوه غم را می شکافد دردهای شاعری
شاه بیتی می فروشم،طبع خالق می خری؟
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #689
‌به رسم صبر، باید مرد آهش را نگه دارد
اگر مرد است، بغض گاهگاهش را نگه دارد

پریشان است گیسویى در این باد و پریشان تر
مسلمانى که میخواهد نگاهش را نگه دارد

عصاى دست من عشق است،عقل سنگدل بگذار
که این دیوانه تنها تکیه گاهش را نگه دارد

به روى صورتم گیسوى او مهمان شد و گفتم
خدا دلبستگان رو سیاهش را نگه دارد

دلم را چشمهایش تیر باران کرد،تسلیمم
بگویید آن کمان ابرو سپاهش را نگه دارد
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #690
دو چشمِ تو؛ دو قدح از ش*ر..اب هایِ مگو
دو مُصحَف از شَطَحاتِ سراب هایِ مگو

نهفته مثل طلسمی به خرقه یِ كلمات
ترانه یِ تنِ تو در كتاب هایِ مگو

بگو چگونه نگريَم؟ كه می وزَد هر شب
نسيمِ خنده ات از باغِ خواب هایِ مگو

هنوز غايبِ مُفرد، هنوز دلتنگم
هنوز تشنه ترم از خطاب هایِ مگو

دچارِ پرسشِ بی پاسخِ عدم شده ام
يکی دوبوسه؛ مگر اين جواب هایِ مگو...

چه قَدْر نيستم ات! ای بهشتِ خاموشی!
كجاست آخِرَتِ اضطراب هایِ مگو؟ ...

#
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] MosleM
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
14
بازدیدها
2,615
پاسخ‌ها
72
بازدیدها
9,278
پاسخ‌ها
52
بازدیدها
11,602
پاسخ‌ها
15
بازدیدها
860

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا