متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعرغیرپارسی اشعارزیبای دیگر شاعران ترکیه ای

  • نویسنده موضوع Camila
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 51
  • بازدیدها 2,958
  • کاربران تگ شده هیچ

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #51
وقتی به دنیا آمدم
شب بود
اما مادرم آهنگ صبح را می‌خواند
بعدها
هرگاه به افق‌ها نگاه می‌کردم
پدرم می‌گفت
به زودی صبح می‌دمد
در تاریکی به دنیا آمده‌ام
به همین خاطر
چشم و ابروی من سیاه است
و جسمم ضعیف و ناتوان
زخمی نیز
در قلب دارم که هرگز خوب نخواهد شد
من چهل و دو سال است به دنیا آمده‌ام
اما این شب دراز
هنوز به پایان نرسیده
آه خدای من
چقدر ستاره باید افول کند
تا این صبح بدمد ؟

احمدجان عثمان
 

Camila

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
518
پسندها
308
امتیازها
2,973
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #52
تو زیبا نیستی
در تو از لطافت گل ها خبری نیست
چشم هایت
شبیه چشم های آهوست
اما در آن ها درخششی دیده نمی شود
بهار
هیچ کاری برای تو نکرده
با این همه
اگر در چشم هایت
فقط دو قطره اشک بدرخشد
و عکس آن ها به چشم هایم بیافتد
عشق ما شب تاریکی نخواهد داشت

احمدجان عثمان
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا