- ارسالیها
- 1,090
- پسندها
- 23,098
- امتیازها
- 43,073
- مدالها
- 38
آفرینسخن
با شهد میرود ز دهانت به در سخن
گر من نگویمت که تو شیرین عالمی
تو خویشتن دلیل بیاری به هر سخن
واجب بود که بر سخنت آفرین کنند
آفرین جان آفرین پاک را
آنکه جان بخشید و ایمان خاک را
آفرینسخن
با شهد میرود ز دهانت به در سخن
گر من نگویمت که تو شیرین عالمی
تو خویشتن دلیل بیاری به هر سخن
واجب بود که بر سخنت آفرین کنند
خوارمگو
با نامحرم حدیث اسرار مگو
با مردودان حکایت از یار مگو
با مردم اغیار جز اغیار مگو
با اشتر خار خوار جز خار مگو
عشقخوار
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
دیوانهعشق
خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را
سوخت عشق خانه سوز اول متاع خانه را
پروانهدیوانه
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
دلپروانه
سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر هر چو پروانه بسوخت
تنهاییدل
سینه مالامال درد است ای دریغا مرحمی
دل ز تنهایی به جام آمد خدایا همدمی
منتنهایی
گر بداند که چه خون
می خورم از تنهایی
دلِ شب بر سر من
م**س.ت و غزل خوان آید!
چشممن
تو همه ... جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
دلچشم
دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار آلوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضتکش به بادامی بسازد