مشاعره‌ی نوروزی مشاعره‌ی نوروزی | 1403

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

یاد باد آن که خرابات نشین بودم و م**س.ت
وآنچه در مسجدم امروز کم است آنجا بود

دلی کز معرفت نور و صفا دید
به هر چیزی که دید اول خدا را دید

سلمان هراتی

 

[Taban_Art]

دلی کز معرفت نور و صفا دید
به هر چیزی که دید اول خدا را دید

سلمان هراتی

دل می‌رود ز دستم صاحب‌دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

دل می‌رود ز دستم صاحب‌دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

ای برده اختیارم تو اختیار مایی
من شاخ زعفرانم تو لاله زار مایی

 

[Taban_Art]

ای برده اختیارم تو اختیار مایی
من شاخ زعفرانم تو لاله زار مایی

یارم چو قدح به دست گیرد
بازارِ بُتان شکست گیرد

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

یارم چو قدح به دست گیرد
بازارِ بُتان شکست گیرد

دربحر فتاده ام چو ماهی
درپاش افتاده ام به زاری

 

[Taban_Art]

دربحر فتاده ام چو ماهی
درپاش افتاده ام به زاری

یاد باد آن که خرابات نشین بودم و م**س.ت
وآنچه در مسجدم امروز کم است آنجا بود

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

یاد باد آن که خرابات نشین بودم و م**س.ت
وآنچه در مسجدم امروز کم است آنجا بود

کراش داری روی واژه«م**س.ت»
ـــــــ
در رکابش مه نو پیک جهان پیمابود☆♡✓
......
دیر آمدی که دست زدامن ندارمت
جان مژده داده ام که چو جان در بر آرمت

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Taban_Art]

کراش داری روی واژه«م**س.ت»
ـــــــ
در رکابش مه نو پیک جهان پیمابود☆♡✓
......
دیر آمدی که دست زدامن ندارمت
جان مژده داده ام که چو جان در بر آرمت

حالا بروم نیار

______________
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

حالا بروم نیار

______________
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی

یارب چها به سینه این خاکدان دراست
کس نیست واقف اینهمه راز نهفته را

 

[Taban_Art]

یارب چها به سینه این خاکدان دراست
کس نیست واقف اینهمه راز نهفته را

ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت
بنگر که از کجا به کجا می‌فرستم

اینم میشههه؟