مشاعره مشاعره‌ی واژه نما

[m.sina]

گردِ شمعِ رخت ای شوخِ منِ سوخته جان
پَر چو پروانه کنم باز به پرواز امشب

گلبن نازی و در پای تو با دست نیاز
می‌کنم دامنِ مقصود پر از ناز امشب

طناز لطفا

چه باک از عاشق بی باک آن طناز می دارد
زکبک م**س.ت کی اندیشه ای شهباز می دارد

به تسخیر تو دستم نیست، ورنه جذبه ای دارم
که از رفتار سیل تندرو را باز می دارد

دوست لطفا

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

چه باک از عاشق بی باک آن طناز می دارد
زکبک م**س.ت کی اندیشه ای شهباز می دارد

به تسخیر تو دستم نیست، ورنه جذبه ای دارم
که از رفتار سیل تندرو را باز می دارد

دوست لطفا

بی تو من زنده نمانم...
بی تو ای *دوست* طوفان زده ی دشت جنونم
صید افتادا به خونن
تو چه سان می گذری
غافل از اندوه درونم؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی

سفر لطفا

 

[m.sina]

بی تو من زنده نمانم...
بی تو ای *دوست* طوفان زده ی دشت جنونم
صید افتادا به خونن
تو چه سان می گذری
غافل از اندوه درونم؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی

سفر لطفا

سفر مگو که دل از خود سفر نخواهد کرد
اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد

من و تو پنجره‌های قطار در سفریم
سفر مرا به تو نزدیکتر نخواهد کرد

وداع لطفا

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

سفر مگو که دل از خود سفر نخواهد کرد
اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد

من و تو پنجره‌های قطار در سفریم
سفر مرا به تو نزدیکتر نخواهد کرد

وداع لطفا

ابر و باران و من و یار ستاده به «وداع»
من جدا گریه کنان ابر جدا یار جدا

اشک لطفا

 

[m.sina]

ابر و باران و من و یار ستاده به «وداع»
من جدا گریه کنان ابر جدا یار جدا

اشک لطفا

چشم حسرت به سر اشک فرو می‌گیرم
که اگر راه دهم قافله بر گل برود

ره ندیدم چو برفت از نظرم صورت دوست
همچو چشمی که چراغش ز مقابل برود

دوست لطفا

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

دل بسته ام از همه عالم به روی «دوست»
وز هر چه فارغیم به جز گفتگوی «دوست»

 

[m.sina]

دل بسته ام از همه عالم به روی «دوست»
وز هر چه فارغیم به جز گفتگوی «دوست»

دوست

ای صبا گر بگذری بر کوی مهرافشان دوست
یار ما را گو سلامی، دل همیشه یاد اوست

نگاه لطفا

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

دوست

ای صبا گر بگذری بر کوی مهرافشان دوست
یار ما را گو سلامی، دل همیشه یاد اوست

نگاه لطفا

نفس بر آمد و کام از تو بر نمی آید
فغان که بخت من از خواب در نمی آید
اما «نگاه» دوست برای درد و درمان می آید

درد وزخم لطفا

 

[m.sina]

نفس بر آمد و کام از تو بر نمی آید
فغان که بخت من از خواب در نمی آید
اما «نگاه» دوست برای درد و درمان می آید

درد وزخم لطفا

روفتی دوباره زخم تنم درد میکند
جای کبودی بدنم درد میکند
پیراهنم به عطر تن تو خو گرفته بود
رفتی و هنوز پیرهنم درد میکند

دل لطفا

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

روفتی دوباره زخم تنم درد میکند
جای کبودی بدنم درد میکند
پیراهنم به عطر تن تو خو گرفته بود
رفتی و هنوز پیرهنم درد میکند

دل لطفا

در خـــــــانه ی ✓دل✓ عشق تو مجمع دارد
واز دادن جــــــــان کار تـــــــو مقطــــــــع دارد

آتش لطفا