- تاریخ ثبتنام
- 6/3/19
- ارسالیها
- 1,876
- پسندها
- 11,371
- امتیازها
- 33,373
- مدالها
- 43
- سن
- 22
سطح
20
- نویسنده موضوع
- #61
هنوز هم وجودش از رویداد آن شب لرزان بود. گفتهاش انگار سر نخی شده بود برای حل معماهای اذهان افراد اطرافش.
- خواهش میکنم.
دستی بر شانهاش نشست. نگاهش در پی صاحب دست سرازیر شد. کریس حمایتگرانه نگاهش میکرد. با نگاه غرق در آرامشاش او را تسلی میداد. زیاده خواهی بود اگر دلش میخواست گرفتار آغوش گرم او شود؟ احساسش روز به روز نسبت به مرد مقابلاش بیشتر میشد. عشقی آتشین درون دلش جوانه زده بود اما که میدانست سرنوشت این عشق به کجا میرسد، عشقی ممنوعه!
پس از رفتنشان، درخواست جلسهای اضطراری کرد، همچنین از جولیا خواست تا شاهد عینی را بیاورد. باید اطلاعات جدیدی که به دستش آمده بود را سرجمع میکرد، شاید میتوانست به سرنخی جدید دست یابد.
نوای موزیک بیکلام فضای ماشین را پر کرده بود. از پشت...
- خواهش میکنم.
دستی بر شانهاش نشست. نگاهش در پی صاحب دست سرازیر شد. کریس حمایتگرانه نگاهش میکرد. با نگاه غرق در آرامشاش او را تسلی میداد. زیاده خواهی بود اگر دلش میخواست گرفتار آغوش گرم او شود؟ احساسش روز به روز نسبت به مرد مقابلاش بیشتر میشد. عشقی آتشین درون دلش جوانه زده بود اما که میدانست سرنوشت این عشق به کجا میرسد، عشقی ممنوعه!
پس از رفتنشان، درخواست جلسهای اضطراری کرد، همچنین از جولیا خواست تا شاهد عینی را بیاورد. باید اطلاعات جدیدی که به دستش آمده بود را سرجمع میکرد، شاید میتوانست به سرنخی جدید دست یابد.
نوای موزیک بیکلام فضای ماشین را پر کرده بود. از پشت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر