(فاطمه1381) مدیر بازنشسته سطح 4 ارسالیها 2,965 پسندها 3,118 امتیازها 28,773 مدالها 3 12/8/20 #151 داغ و درد است همه نقش و نگار دل من بنگر این نقش بخون شسته، نگارا تو بمان
(فاطمه1381) مدیر بازنشسته سطح 4 ارسالیها 2,965 پسندها 3,118 امتیازها 28,773 مدالها 3 12/8/20 #152 امان نمیدهی ای سوزِ غم به سازِ دلم بیا که گریهٔ بیاختیار را مانی…
(فاطمه1381) مدیر بازنشسته سطح 4 ارسالیها 2,965 پسندها 3,118 امتیازها 28,773 مدالها 3 12/8/20 #153 چه شیرین و چه خوشبوست کجا خوابگهِ اوست؟ پی آن گل پر نوش چو پروانه بگردید ….
(فاطمه1381) مدیر بازنشسته سطح 4 ارسالیها 2,965 پسندها 3,118 امتیازها 28,773 مدالها 3 12/8/20 #154 روزگارا قصد ایمانم مکن زآنچه میگویم پشیمانم مکن کبریای خوبی از خوبان مگیر فضلِ محبوبی ز محبوبان مگیر گم مکن از راه، پیشاهنگ را دور دار از نامِ مردان، ننگ را گر بدی گیرد جهان را سربهسر از دلم امیّد خوبی را مبر چون ترازویم به سنجش آوری سنگ سودم را منه در داوری
روزگارا قصد ایمانم مکن زآنچه میگویم پشیمانم مکن کبریای خوبی از خوبان مگیر فضلِ محبوبی ز محبوبان مگیر گم مکن از راه، پیشاهنگ را دور دار از نامِ مردان، ننگ را گر بدی گیرد جهان را سربهسر از دلم امیّد خوبی را مبر چون ترازویم به سنجش آوری سنگ سودم را منه در داوری
(فاطمه1381) مدیر بازنشسته سطح 4 ارسالیها 2,965 پسندها 3,118 امتیازها 28,773 مدالها 3 12/8/20 #155 سر به سودایی نیاوردم فرود گرچه دستِ آرزو کوته نبود آن قَدر از خواهشِ دل سوختم تا چنین بی خواهشی آموختم…
سر به سودایی نیاوردم فرود گرچه دستِ آرزو کوته نبود آن قَدر از خواهشِ دل سوختم تا چنین بی خواهشی آموختم…
(فاطمه1381) مدیر بازنشسته سطح 4 ارسالیها 2,965 پسندها 3,118 امتیازها 28,773 مدالها 3 12/8/20 #156 این باد خوش نفس، به مراد تو می وزد رقص درخت و عشوهٔ گل در هوای توست
(فاطمه1381) مدیر بازنشسته سطح 4 ارسالیها 2,965 پسندها 3,118 امتیازها 28,773 مدالها 3 12/8/20 #157 هر نفس عشق می کشد ما را همچنین عاشقیم تا نفسیست آستین بر جهان برافشانم گر به دامان دوست دسترسیست
(فاطمه1381) مدیر بازنشسته سطح 4 ارسالیها 2,965 پسندها 3,118 امتیازها 28,773 مدالها 3 12/8/20 #158 آنچنان سوخته این خاک بلاکش که دگر انتظار مددی از کرم باران نیست رنج دیرینه انسان به مداوا نرسید علت آنست که بیمار و طبیب انسان نیست
آنچنان سوخته این خاک بلاکش که دگر انتظار مددی از کرم باران نیست رنج دیرینه انسان به مداوا نرسید علت آنست که بیمار و طبیب انسان نیست
(فاطمه1381) مدیر بازنشسته سطح 4 ارسالیها 2,965 پسندها 3,118 امتیازها 28,773 مدالها 3 12/8/20 #159 ای که چون خورشید بودی با شکوه در غروبِ تو چه غمناک است کوه برگذشتی عمری از بالا و پست تا چنین پیرانه سر رفتی ز دست
ای که چون خورشید بودی با شکوه در غروبِ تو چه غمناک است کوه برگذشتی عمری از بالا و پست تا چنین پیرانه سر رفتی ز دست
(فاطمه1381) مدیر بازنشسته سطح 4 ارسالیها 2,965 پسندها 3,118 امتیازها 28,773 مدالها 3 12/8/20 #160 گلوی مرغ سحر را بریده اند و هنوز در این شط شفق آواز سرخ او جاریست