نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شاعر‌پارسی اشعار فخرالدین عراقی

  • نویسنده موضوع Hilary
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 342
  • بازدیدها 8,331
  • کاربران تگ شده هیچ

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #111
زان پیش که دل ز جان برآید

جان از تن ناتوان برآید

بنمای جمال، تا دهم جان

کان سود بر این زیان برآید

ای کاش به جان برآمدی کار

این کار کجا به جان برآید؟

کارم نه چنان فتاد مشکل

کان بی‌تو به این و آن برآید

هم از در تو گشایدم کار

کامم همه زان دهان برآید

بر درگهت آمدم به کاری

کان بر تو به رایگان برآید

نایافته جانم از تو بویی

مگذار که ناگهان برآید

بنواز به لطف جانم، آن دم

کز کالبدم روان برآید

کام دل خستهٔ عراقی

از لطف تو بی‌گمان برآید

 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #112
آخر این تیره شب هجر به پایان آید

آخر این درد مرا نوبت درمان آید

چند گردم چو فلک گرد جهان سرگردان؟

آخر این گردش ما نیز به پایان آید

آخر این بخت من از خواب درآید سحری

روز آخر نظرم بر رخ جانان آید

یافتم صحبت آن یار، مگر روزی چند

این همه سنگ محن بر سر ما زان آید

تا بود گوی دلم در خم چوگان هوس

کی مرا گوی غرض در خم چوگان آید؟

یوسف گم شده را گرچه نیابم به جهان

لاجرم سینهٔ من کلبهٔ احزان آید

بلبل‌آسا همه شب تا به سحر ناله زنم

بو که بویی به مشامم ز گلستان آید

او چه خواهد؟ که همی با وطن آید، لیکن

تا خود از درگه تقدیر چه فرمان آید

به عراق ار نرسد باز عراقی چه عجب!

که نه هر خار و خسی لایق بستان آید

 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #113
صبا وقت سحر گویی ز کوی یار می‌آید

که بوی او شفای جان هر بیمار می‌آید

نسیم خوش مگر از باغ جلوه می‌دهد گل را

که آواز خوش از هر سو ز خلقی زار می‌آید

بیا در گلشن ای بی‌دل، به بوی گل برافشان جان

که از گلزار و گل امروز بوی یار می‌آید

گل از شادی همی خندد، من از غم زار می‌گریم

که از گلشن مرا یاد از رخ دلدار می‌آید

ز بستان هیچ در چشمم نمی‌آید، مگر آبی

که در چشمم ز یاد او دمی صدبار می‌آید

اگر گلزار می‌آید کسی را خوش، مرا باری

نسیم کوی او خوشتر ز صد گلزار می‌آید

مرا چه از گل و گلزار؟ کاندر دست امیدم

ز گلزار وصال یار زخم خار می‌آید

عراقی خسته دل هردم ز سویی می‌خورد زخمی

همه زخم بلا گویی برین افگار می‌آید

 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #114
صبا وقت سحر، گویی، ز کوی یار می‌آید
که بوی او شفای جان هر بیمار می‌آید
نسیم او مگر در باغ جلوه می‌دهد گل را
که آواز خوش بلبل ز هر سو زار می‌آید
مگر از زلف دلدارم صبا بویی به باغ آورد
که از باغ و گل و گلزار بوی یار می‌آید
از آن چون بلبل بی‌دل ز رنگ و بوی گل شادم
که از گلزار در چشمم رخ دلدار می‌آید
گر آید در نظر کس را به جز رخسار او رویی
مرا باری نظر دایم بر آن رخسار می‌آید
مرا از هرچه در عالم به چشم اندر نیامد هیچ
مگر آبی که در چشمم دمی صد بار می‌آید
چو اندر آب عکس یار خوشتر می‌شود پیدا
از آنروز آب در چشمم مگر بسیار می‌آید
جهان آب است و من در وی جمال یار می‌بینم
ازینجا خواب در چشمم مگر بسیار می‌آید
عراقی در چنین خوابی همی بیند چنان رویی
از آن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #115


گهی درد تو درمان می‌نماید

گهی وصل تو هجران می‌نماید

دلی کو یافت از وصل تو درمان

همه دشوارش آسان می‌نماید

مرا گه گه به دردی یاد می‌کن

که دردت مرهم جان می‌نماید

بپرس آخر که: بی تو چونم، ای جان،

که جانم بس پریشان می‌نماید

مرا جور و جفا و رنج و محنت

غمت هردم دگرسان می‌نماید

ز جان سیر آمدم بی‌روی خوبت

جهان بر من چو زندان می‌نماید

عراقی خود ندارد چشم، ورنه

رخت خورشید تابان می‌نماید

 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #116
مرا درد تو درمان می‌نماید
غم تو مرهم جان می‌نماید
مرا، کز جام عشقت م**س.ت باشم
وصال و هجر یکسان می‌نماید
چو من تن در بلای عشق دادم
همه دشوارم آسان می‌نماید
به جان من غم تو، شادمان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #117
ای باد صبا، به کوی آن یار
گر بر گذری ز بنده یاد آر
ور هیچ مجال گفت یابی
پیغام من شکسته بگزار
با یار بگوی کان شکسته
این خسته جگر، غریب و غم‌خوار
[FONT=B...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #118
دل در گره زلف تو بستیم دگر بار

وز هر دو جهان مهر گسستیم دگربار

جام دو جهان پر ز می عشق تو دیدیم

خوردیم می و جام شکستیم دگربار

شاید که دگر نعرهٔ مستانه برآریم

کز جام می عشق تو مستیم دگربار

المنة لله که پس از محنت بسیار

با تو نفسی خوش بنشستیم دگربار

چون طرهٔ تو شیفتهٔ روی تو گشتیم

هیهات! که خورشید پرستیم دگربار

ما ترک مراد دل خودکام گرفتیم

تا هرچه کند دوست خوشستیم دگربار

با عشق تو ما راه خرابات گرفتیم

از صومعه و زهد برستیم دگربار

در بندگی زلف چلیپات بماندیم

زنار هم از زلف تو بستیم دگربار

تا راز دل ما نکند فاش عراقی

اینک دهن از گفت ببستیم دگربار

 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #119
دل در گره زلف تو بستیم دگربار

در دام سر زلف تو شستیم دگربار

از نرگس مخمور تو مخمور بماندیم

وز جام می لعل تو مستیم دگربار

از بادهٔ عشق تو یکی جرعه چشیدیم

صد توبه به یک جرعه شکستیم دگربار

ما قبلهٔ خود روی چو خورشید تو کردیم

هیهات! که خورشید پرستیم دگربار

دل در گره زلف تو بستیم و برآنیم

جویای سر زلف چو شستیم دگربار

کان جان که نسیم سر زلف تو به ما داد

هم با سر زلف تو فرستیم دگربار

از پیشگه وصل چو برخاست عراقی

با تو دمکی خوش بنشستیم دگربار

 
امضا : Hilary

Hilary

کاربر حرفه‌ای
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2,233
پسندها
1,120
امتیازها
16,273
  • نویسنده موضوع
  • #120

رخ سوی خرابات نهادیم دگربار

در دام خرابات فتادیم دگربار

از بهر یکی جرعه دو صد توبه شکستیم

در دیر مغان روزه گشادیم دگربار

در کنج خرابات یکی مغ‌بچه دیدیم

در پیش رخش سر بنهادیم دگربار

آن دل که به صد حیله ز خوبان بربودیم

در دست یکی مغ‌بچه دادیم دگربار

یک بار ندیدیم رخش وز غم عشقش

صدبار بمردیم و بزادیم دگربار

دیدیم که بی‌عشق رخش زندگیی نیست

بی‌عشق رخش زنده مبادیم دگربار

غم بر دل ما تاختن آورد ز عشقش

با این همه غم، بین که چه شادیم دگربار

شد در سر سودای رخش دین و دل ما

بنگر، دل و دین داده به بادیم دگربار

عشقش به زیان برد صلاح و ورع ما

اینک همه در عین فسادیم دگربار

با نیستی خود همه با قیمت و قدریم

با هستی خود جمله کسادیم دگربار

تا هست عراقی همه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hilary

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا