عاشقانه‌ها عاشقانه‌های مهشید دلگشایی

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #41
دل به چشمان تو که می بندم خنده در روزگار من جاری ست
شب به شب به یاد تو بودن عادتی شد شبیه بیماری ست

سر گرفتم دوباره بیتی شعر در هجوم داغ افکارم
مغز من چگونه میسوزد با اجاقی که زیر انباری ست

جای من کجای دنیا هست تا که بر شانه ات گذارم سر
مثل یک آدم بلاتکلیف خسته ام این سکوت اجباری ست​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #42
سایه ی مهر تو حتی خانمانم را گرفت
تیک و تاک ساعت بین زمانم را گرفت

چادر مشکین شب را روی چشمانم بکش
دستهایی پر ستاره آسمانم را گرفت

در خودم وقتی فرو رفتم که احساسات تو
رفته رفته در وجودم باز جانم را گرفت

فصل پاییز مرا شاید تکان دادی ولی
کاش میشد زردی برگ خزانم را گرفت​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #43
شعله ی احساس را در من نمایان میکنی
می کشانی حس من را تا خودت بی انتها
با کلام'' دوستت دارم ''به من جان میدهی
میرسانی عشق خود را بر دلی نام آشنا

دغدغه دارم برایت روی بومم روزها
خوب نقاشی کنم چشم سیاهت را فقط
تا تو لبخندی به دنیای غم انگیزم زنی
میکشم لبخند زیبای نگاهت را فقط​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #44
احساس تبداری گرفتم از وجودت
وقتی که پابند نگاهت میشوم باز
من را به عرش کهکشان ها میبری و
در انتظار شاه راهت میشوم باز

وقتی بهشت چشمهایت را ندارم
از تک تک سلول هایم میگریزی
من سوختم هر جا که حرفت در میان بود
ای کاش آبی روی این آتش بریزی​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #45
یاد تو مثل باران پاییزی ست
نم نم و عاشقانه می آید
زیر باران قدم قدم انگار
حسرتم رو به خانه می آید

شاهد درد و رنج من بودی
تا شهادت دهی که بی تابم
تا شهات دهی که بعد از تو
لای غم ها همیشه میخوابم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #46
این دل بی تاب من انگار در یادت نبود
دوستت دارم به این اقرار در یادت نبود

من که در زنجیر تکرار سکوتت مانده ام
بغض فریادم چرا اینبار در یادت نبود ؟

جاده ی سرد نگاهت بس که طولانی شده
بر نوک این پای خونین خار در یادت نبود

خسته ام از خستگی هایم کم آوردم هنوز
این غم بی رحم و بی افسار در یادت نبود​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #47
آرزویت کرده ام در ماه شاید بعد از این ..
روزگارم میشود جانکاه شاید بعد از این ..

باز افتادم میان ناکجا آباد عشق
بی تو سردرگم شدم آنگاه شاید بعد از این..

پای هر شب بو نشستم تا که پیدایت کنم
تا بیابم سوی تو یک راه شاید بعد از این ..​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #48
احساس باران خورده ای دارم برایت
وقتی که پابند نگاهت میشوم باز
من را به عرش کهکشان ها میبری و ..
در انتظار شاه راهت میشوم باز

وقتی بهشت چشمهایت را ندادم
از تک تک سلول هایم میگریزی
میسوختم هر بار حرفت در میان بود
ای کاش آبی روی این آتش بریزی​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #49
از آخرین اخبار عشقت بی خبر بودم
در انتظارت بارها شد پشت در بودم

باید که پابند تو باشم خوب میدانم
وقتی که مدتهاست با تو همسفر بودم

تا دورتر میشد برایم هر خیابانت
با هر قدم در حال خود آشفته تر بودم​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #50
با من بیا که رنگ جهانم عوض شود
این فصل های زرد و خزانم عوض شود

یک شاعر غریب و خسته و درهم شکسته ام
میخوانمت که لحن بیانم عوض شود

هی سعی میکنم که از تو بگویم میان شعر
شاید که حال روح و روانم عوض شود

احساس میکنم که تو هم دوست داری ام
نزدیک تر بیا ضربانم عوض شود​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا