عاشقانه‌ها عاشقانه‌های زهرا عاشوری

[ASaLi_Nh8ay]

مهمان پرواز آسمان شدیُ نامت آسمانی شد
پر گرفتی از زمینُ در بهشت حضورت نورانی شد

تک تکِ خاطره ها برایتان در بیداری خوابید
چشم هایتان بسته شدُ قلبتان تند در تپش خوابید

جای کدامینتان خود را بگذارم که در تصور هم نتوانم
ای تنهای پرپر شده تحملِ این همه درد را ندارم

کدامین نقطه نشان از وجودِ تنهای سردُ بیجانتان است؟
نشانه ای نیستُ بینشانی غمی بی نهایت است

شصت و شش جان در آسمان وزمین ناپدید است
خدا یا رحمی کن که قلبِ عزیزان برایشان در انتظار است​

 

[ASaLi_Nh8ay]

قدم بزن ،سبک بردار پاهایت را،قلبم برای تو آبُ جارو شده است
هستی در تمنای حضور توست اما، وجودت ازنَظَر غایب شده است

جایی در کناری به فریاد دستی رسیدیُ دعای خیر خریدی
هستیُ به حالمان مینگری ،در غیبتت بگو از ما چه دیدی؟

صبر درس گیرد ز تو،دعای خیری بنما، از ما شفاعتی بکن
در میانِ این همه نامردمی، بیا زمین را گل و عطر آگین بکن.​

 

[ASaLi_Nh8ay]

من از حالِ اطرافمان در زمین بی خبر نیستم
از این دردها که مردم میکشند بی اعتنا نیستم

من خوشی را نصف، تقسیمِ محبت را حمایت میکنم
من دلی را گَر که غمگین گَر که شاد باشد حمایت میکنم

من حضورِ مهر را با تو تقسیمُ دلت شاد میکنم
من هوایت را بهاری روزگار را خوش به کامت میکنم.​

 

[ASaLi_Nh8ay]

خوبِ من ، قابِ عکس تو را روی قلبِ خود محکم فشردم
خوبِ من ، هر روز را با یادِ تو که رفته ای سخت شکستم

خوبِ من ، بی تو به سر نمی شود را ، هزار بار نوشتم
خوبِ من ، ایام گذر نمی شود را ، بارها شنیدم

خوبِ من ، در چشمِ خود عکسِ تو را ، هر روز تازه تر می کشم
خوبِ من ، احوالِ ناخوشِ بی تو بودن را ، به دوش می کشم

خوبِ من ، امشب به خوابِ من بیا ، تا که دلِ تنگ ، آرام شود
خوبِ من ، این بار بیا تا که دلِ گرفته ام ، با یک خواب آرام شود .​

 

[ASaLi_Nh8ay]

بوی محرم که آمد
هیئت و عزا که آمد
شش گوشه ات نقش بست در خیالِ من
خیالی که از عکس های حرم ، ساختم من
کر بُ بلای تو ، حال و هوای من است
نامِ حسینِ شهید در تمِ افکارِ من است
دلم هر دم پر می کشد به سوی حرم
کاش خواب ببینم نشسته ام کنارِ حرم
ارباب و سلطان و شاهم حسین است
جانم فدای نامِ زیبای حسین است .​

 

[ASaLi_Nh8ay]

همدرد می شوم برای غمِ بزرگِ تو ، هموطن
برای پَر کشیدنِ روحِ عزیزت از جانُ تن

به سوگ نشسته ام مرگِ پُر دردِ دریادلان را
آبُ آتش درهم آمیخت تا بگیرد محبوبانِ وطن را

به آسمان پَر گرفته ایدُ زمین داغدارِ غمِ نبودتان شد
قطره های اشک جاری شدُ زمین دریای دیگری شد

زبانه ی آتش دلم را سوزاند میانِ این همه وسعتِ آب
حاکمِ احساسم نبودمُ حالِ دل شد خرابِ خراب

تو پَر گرفتی همچو کبوتری که می رود به سوی آشیانه
حالْ خاطراتِ زیبای تو شده برای وطن جاودانه

تسلیت می گویم این داغِ پُر درد را به ایران زمین
باشد که دیگر شاهد نباشیم در زمین غمی این چنین .​

 

[ASaLi_Nh8ay]

تمام من برای تو
تمام تو برای من
از این عشق سیر نمی شوم
تمام تو آرامشم
تمام تو آسایشم
از هوای تو نفس می کشم
تو عشق هر دمِ منی
نفس کشیدنِ منی
تو شعرِ دلنشینمی
از این عشق سیر نمی شوم
از هوای تو نفس می کشم .​

 

[ASaLi_Nh8ay]

تو بخند تا خنده ات ریسه برود جانِ من
و من ...
برای این خنده های شیرینت جان دهم

تو دلیلِ جزء جزءِ حرف های برآمده از دلی
تو صندوقچه ی تمامِ اسرارِ درون منی
و من ...
از هیاهوی روز مره های جهان فقط تو را می خواهم.​

 

[ASaLi_Nh8ay]

دوش دیدم که جهانم بودی
در گلستانِ شگفتُ نابِ زهرا بودی

دوش دیدم که دَمادم با عشق
همسفر با سفره ی ما بودی

دوش دیدم زِ نگاهت سِرّی
زِ سَرِ عهدِ به ما در شوری

دوش دیدم مرغِ دل رقصان شده
زِ هوای ما به هر سویی، پرِ پرواز شده

دوش دیدم که زِ وصل شاد شدی
زِ گلی بوییدیُ به کوی ما رهسپار شدی .​

 

[ASaLi_Nh8ay]

منِ مسکین زِ تو دارم صبر و آرام و قرار
زِ رخِ چون ماهِ تو، دارم هوای شور و حال

منِ عاشق زِ تو دارم عشقِ افزون و زلال
زِ سَرِ شوقِ کلامت،دارم از عشق،حالِ ناب

منِ شیرین به حکایتِ تو شیرین شده ام
نقلِ قولِ تَمِ عشقِ ، چون تو فرهاد، شده ام

منِ دل داده به قصدِ کوی تو راهی شدم
که زِ شوقِ وصل به تو،سختیِ جان راضی شدم

منِ عاقل زِ هوایت به طبیب راه برده ام
با چنین عشقی ، طبابت به هَلاکت برده ام .​