متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

عاشقانه‌ها عاشقانه‌های زهرا میرزایی

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #61
با ناز و غمزه ات
مثل آهویی
مرا م**س.ت خیالت کن
بکش مرا به جنگل سبز نگاهت
آنجا که چشمه های عشق
از هر چهار سو لبریز و خروشان هست...
آنجا که خرگوشان سر م**س.ت می دوند در دشت و چمن ...
آنجا که زنبوران بر شهد گل بوسه ی عشق می کارند....
آنجا که قاصدک ها و پروانه ها سمفونی رقص به راه انداختند...
آنجا که غنچه ها و سبزه ها دامان زمین را به طراوت آراستند...
آنجا که فقط عشق است و نور....
فقط عشق است
عشق...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #62
پلک هایم را که می گشایم
تو چه زیبا در آن طلوع می کنی...
و من چقدر دیوانه وار
بسان گل آفتابگردان
م**س.ت نگاهت می شوم...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #63
چه عاشقانه
میان آیه های تقدیر دویده ام
تا دستان گرمت را
بر لبان یخ زده ام بگذارم
تا از نسیم نفس های تو
گیسوانم را به رقص در آورم
ببین...
هنوز هم از گرمای آغوشت
نبض احساسم در جریان هست...​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #64
همانند خونی
در درون رگهایم
جاری شدی
و من از تو
جان تازه ای گرفتم ...
وقتی چشمانت
طلوع می کند
همچون گل آفتابگردانی
خیره به تماشای تو می شوم
و هر گاه نسیم عشقت
به من می وزد،
نفس تازه ای می گیرم ...
بیا و با آمدنت
مرا دوباره متولد کن...​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #65
غبار اندوه هایم را
در نسیم نفس های تو
پراکنده خواهم کرد
و عشق تو را با تار و پود حنجره ی خود به صدا
در میاورم و تو همچون بلبلی خوش صدا بر روی شاخسار شانه های غم زده ام می نشینی و در گوشم طنین نجوای عشق را سر می دهی...
و من همچون آهویی سرمست و رمیده در دام آغوش تو خواهم افتاد...​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #66
پروانه ها سرگردانند
وقتی تو نیستی
هیچ گلی
عطر افشانی نمی کند....

***

چشمانت
همان ستاره ی دنباله داری بود
که من سالها در سیاره ی دلم دنبالش می چرخیدم...​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #67
کاش می توانستم
اشک های تورا
به مروارید تبدیل کنم
تا شاید
خریداری داشته باشد...​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #68
بیا... باهم پر بگشایم
چون کبوتران عاشق
بر فراز آسمان نیلگون
و در خلوتی خاموش و گرم م**س.ت کنیم...
بگذار روی شاخسار شانه های تو بنشینم ...
و دانه های عشق را از لبانت برچینم...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #69
آن زمانی که
پنجره ی نگاهت را
به سمتم می گشایی
و مرا به خانه‌ی دلت
دعوت می کنی...
و ترنم عشق را
در تار و پود جانم می نوازی...
و با دو فانوس چشمانت
نهانخانه ی تاریک دلم را
روشن می کنی...
و هزاران بلبل خفته
در گلویم را بیدار می کنی...
می فهممم رنگ عشق
چه معنایی دارد...
می فهممم کیمیای عشق چیست؟​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #70
گاهی می توان همچو پروانه ای
برای گل دلبری کرد
گاهی می توان همچو باران
تبسم گل های یاس را نظاره کرد
گاهی می توان همچو چکاوک
نغمه ی هزاران عشق را سر داد
آری...
گاهی می توان
در میان هجمه های غم و اندوه
مثل یک پروانه رقصید
مثل باران بهاری بارید
مثل شمیم گل یاس عطر افشانی کرد
و مثل چکاوک آواز خواند...​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا