Mélomanie مدیر بازنشسته سطح 40 ارسالیها 6,097 پسندها 43,808 امتیازها 92,373 مدالها 40 14/10/19 نویسنده موضوع #381 من گدایی دیدم در به در میرفت اواز چکاوک میخواست! امضا : Mélomanie
Mélomanie مدیر بازنشسته سطح 40 ارسالیها 6,097 پسندها 43,808 امتیازها 92,373 مدالها 40 14/10/19 نویسنده موضوع #382 هنوز میگذرم نیمه های شب در شهر مگر که لب بگشاید به خنده پنجره ای کجاست دست گشاینده خواب سنگین است امضا : Mélomanie
Mélomanie مدیر بازنشسته سطح 40 ارسالیها 6,097 پسندها 43,808 امتیازها 92,373 مدالها 40 14/10/19 نویسنده موضوع #383 کاش میدانستم که بعد از مرگم اولین قطره اشک از چشمان چه کسی جاری میشود و اخرین سیاه پوشی که مرا به فراموشی می سپارد کیست! امضا : Mélomanie
کاش میدانستم که بعد از مرگم اولین قطره اشک از چشمان چه کسی جاری میشود و اخرین سیاه پوشی که مرا به فراموشی می سپارد کیست!
Mélomanie مدیر بازنشسته سطح 40 ارسالیها 6,097 پسندها 43,808 امتیازها 92,373 مدالها 40 14/10/19 نویسنده موضوع #384 اولین سر مشق زندکی ام فراموش نکردن انسان هایی است که دوستشان دارم... امضا : Mélomanie
Mélomanie مدیر بازنشسته سطح 40 ارسالیها 6,097 پسندها 43,808 امتیازها 92,373 مدالها 40 14/10/19 نویسنده موضوع #385 تا عاقلان راهی برای خندیدن بیابند دیوانگان هزاران بار خندیده اند...! امضا : Mélomanie
Mélomanie مدیر بازنشسته سطح 40 ارسالیها 6,097 پسندها 43,808 امتیازها 92,373 مدالها 40 14/10/19 نویسنده موضوع #386 همچون گلدان خالی لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده ام... امضا : Mélomanie
Mélomanie مدیر بازنشسته سطح 40 ارسالیها 6,097 پسندها 43,808 امتیازها 92,373 مدالها 40 14/10/19 نویسنده موضوع #387 غم کشیدن کار هر نقاش نیست! امضا : Mélomanie
Mélomanie مدیر بازنشسته سطح 40 ارسالیها 6,097 پسندها 43,808 امتیازها 92,373 مدالها 40 14/10/19 نویسنده موضوع #388 دیروز ارزو داشتم دست اتفاق را بگیرم تا نیفتد اما امروز فهمیدم اتفاق هم که که بیفتد باز من زندگی خواهم کرد! امضا : Mélomanie
دیروز ارزو داشتم دست اتفاق را بگیرم تا نیفتد اما امروز فهمیدم اتفاق هم که که بیفتد باز من زندگی خواهم کرد!
Mélomanie مدیر بازنشسته سطح 40 ارسالیها 6,097 پسندها 43,808 امتیازها 92,373 مدالها 40 25/10/19 نویسنده موضوع #389 روحم میخواهد برود یک گوشه بنشیند پشتش را کند به دنیا ، پاهایش را بغل کند و بلند بلند بگوید من دیگر بازی نمی کنم! امضا : Mélomanie
روحم میخواهد برود یک گوشه بنشیند پشتش را کند به دنیا ، پاهایش را بغل کند و بلند بلند بگوید من دیگر بازی نمی کنم!
Mélomanie مدیر بازنشسته سطح 40 ارسالیها 6,097 پسندها 43,808 امتیازها 92,373 مدالها 40 25/10/19 نویسنده موضوع #390 مرز تردید جای ایستادن نیست برای ریشه دواندن باید به زمین یقین برسی امضا : Mélomanie