- تاریخ ثبتنام
- 13/3/21
- ارسالیها
- 422
- پسندها
- 11,250
- امتیازها
- 27,613
- مدالها
- 15
- سن
- 19
سلام...
دنبال یه رمانی میگردم که دختره رو میخواستن به زور به مردی که زن داشته شوهر بدن، اما دختره به هزار ضرب و زور درمیره و پیش یه پسره میره که مثل اینکه فامیل از آب درمیان، اون مرده هم که زن داشته، میره پیش یکی که خیلی قدرتمند بوده و همه ازش حساب میبردن، میگه که زنم دررفته و مرده هم میگه باشه برات پیداش میکنم. خلاصه اون مرده دختره رو پیدا میکنه و وقتی میفهمه کیه، دختره رو به اون مرد زنداره نمیده و پیش خودش نگهش میداره. مثل اینکه اینا هم با هم فامیل بودن، درست یادم نیست. کمکم عاشق هم میشن و مرده همیشه دختره رو از دست دشمناش نجات میده و اینا ازدواج میکنن. اون مرد زن دار هم هی پی دختره رو میگیره و چندین بار هم گروگان میگیردش...
سلام فکر کنم عود اسم رمانهسلاام
عاقا دنبال ی رمانیم خعلی وقته میگردم نم اسمش چیع
درمورد ی دختری بود میدزدنش میبرنش عربستان ک بشه همسر خانزاده اگ اشتب نکنم
دختره ایرانی بود ولی خارج از ایران زندگی میکرد
پسره هم فکر کنم دو رگه ایرانی_عربستانی بود
دیگه چیز زیادی ازش ب یاد ندارم،فقط اینکه چشا دختره اگ اشتباه نکنم عسلی بودن
خاهشا کسی اسمشو میدونه بگه،مرسی
رمان عشق و دیوانگیسلام، یه رمانی بود که دختره با مامان و برادرش زندگی میکنه که رابطش با مامانش حوب نیست مامانشم مشکل اعصاب داره،دختره هم فک میکنه مامانه با روانشناسه رابطه داره بخاطر همین لج میکنخ با اون روانشناسه نامزد میکنه ،دختره دوست داشت یه مار به عنوان حیون خونگی نگه داره و یبارم خودکشی کرد که پسره نجاتش داد،اسمشو اگه میدونین لطفا بگین
واییی خودشه مرسیسلام فکر کنم عود اسم رمانه
شیرینی شیداییسلام یک رمانی بود که مرد اسمش ارمیا بود و متخصص اطفال زن و بچش مرده بودن بعد یه همکار خانم داشت که با اینکه باردار بود از همسرش که اسمش امیر بود جدا شده بود اسمش بچه خانمه هستی بود تصمیم میگیرن که با هم ازدواج کنن یه سفر با راهیان نور میرن و اونجا ازش خواستگاری میکنه
ارمیا یه دوست داشت که اسمش آرین بود و پلیس بود و با دوست دختره که اسمش روشنا بود ازدواج میکنه
اسم داداش خانومه هم آرتام بود