مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

[Nilano]

سلام دوستان یه رمانی هست که اسمش رو نمیدونم و اسم شخصیته وانیاست و پدر و مادرش طلاق گرفتن بعد مدتی میفهمه خواهر دوقولو داره و عاشق برادر نامزد خواهرش میشه که اسمش مهیاره اگه اسم رمان رو میدونید بهم بگید ممنون

 

[Parna]

سلام یه رمان بود راجع به یه دختری که شوهرخواهرش فکر میکرد زنش بهش نامردی کرده دنبالش بوده خواهر و مادرشون تصادف میکنن میمیرن دختر برای نگهداری از خواهرزادش با مرد ازدواج میکنه مرد اذیتش میکرد بعد حامله شد مرد فهمید اشتباه میکرده
بد گفتم خیلی وقت پیش خوندمش اما کسی اسمشو میدونه؟

 

[diann]

سلام
یه رمانی خیلی وقت پیش خوندم ،چیز زیادی ازش یادم نمیاد
فقط یادمه راجب یه دختر بودی مامانش فرانسوی بود پدرش ایرانی و فرانسه زندگی میکردن بعد اول رمان میاد ایران ولی یادم نیست برای چه کاری،یه برادر داشت که قل هم بودن و اینطور بود اگه یکیشون ضربه میخورد اون یکی هم دردش میگرفت ، و اینکه دختره پیانو میزد و یه آهنگ معروف فرانسوی رو هم با پیانو تو یه مهمونی زده بود
فقط همینا رو ازش یادمه
اگر کسی خونده ممنون میشم کمکم کنه

 

[helena22]

سلام اسم این رمان و میدونید که دختره شوهرش شکاکه و ازش طلاق میگیره
بعد اون به خاطر ازدواجش از فامیلاش دور شده بود حالا بعد ازدواجش کم کم به اونا نزدیک میشه بعد از دوست فک کنم پسرعموش خوشش میاد اونم از دختره اخر سر ازدواج میکنن
لطفا اگر میدونید اسمشو بگید ممنون میشم

 

[elahe_kh]

سلام این رمان در مورد یه دختر و پسره که تو یتیم خونه باهم بودن اسم پسره برایانه ولی بعد پسره رو رئیس مافیا به سرپرستی میگیرهواز هم جدا میشن و پسره میره خارج دختره ام پلیس میشه به عنوان مامور مخفی میره تا پسره رو نجات بده پسره ام یادش نمیاد دخترهرو بعد دختره در نقش بادیگارد وارد اونجا میشه البته دختره حین یه ماجراهایی تصادف میکنه و فراموشی میگیره ولی پسره از یه وسیلهکه به دختره یاداری داده بودهاونو یادش میاد

ممنون میشم اسمشو بگید بهم

 

[Nastaran_81]

سلام یه رمانی بود پسره اسمش مسیح بود دختره هم از یه خانواده سطح متوسط یه پسر عمو داشت اذیتش میکرد اسمش شاهین بود

 

[Mobina_panahi]

سلام من دنبال رمانی میگردم که اسم دختره باده بود و اگه اشتباه نکنم مهندس معماری بود از خارج از کشور میاد ایران و توی یه شرکت مشغول به کار میشه یکی از دیالوگ هاشم این بود که دختره میگفت هیچ چیزی منو هیجان زده نمیکنه مگر اینکه برف قرمز بباره بخاطر همین هم پسره توی عروسیشون برنامه میچینه از آسمون گل رز میباره اسم رمانشو کسی میدونه؟؟؟

 

[گل گندم]

سلام من دنبال رمانی میگردم که اسم دختره باده بود و اگه اشتباه نکنم مهندس معماری بود از خارج از کشور میاد ایران و توی یه شرکت مشغول به کار میشه یکی از دیالوگ هاشم این بود که دختره میگفت هیچ چیزی منو هیجان زده نمیکنه مگر اینکه برف قرمز بباره بخاطر همین هم پسره توی عروسیشون برنامه میچینه از آسمون گل رز میباره اسم رمانشو کسی میدونه؟؟؟

رمان زیتون

 

[گل گندم]

سلام دنبال یک رمانم که دوتا دختر بود یکیشون کارای چرم دوزی میکرد ودوتاپسر بود یکیشون وکیل بود ویک داداش داشت که خودشو شبیه دخترامیکرد بعدها هم رفت خارج کشور.این پسروکیله ودختر چرم دوزه باهم دوست میشن.ازاون دختروپسردیگه جیزی یادم نیست نقش اول داستان هم بودن هااا....

 

[گل گندم]

دنبال یک رمانم که دختره نابغه بود فکر کنم نابغه ریاضی با پسر عموش که اونم توی خارج دکتر ونابغه بوده نامزد میکنه چون مادر پسره درحال مرگه وآرزوش بوده این دختر عروسش بشه بعداز مرگ مادره .پسره که کم کم عاشق دختره شده یک دفعه سروکله دوست دخترش پیدامیشه که میگه بارداره خلاصه پسره میره خارج تاتکلیف اون مشخص کنه اما برنمیگرده دختره طلاق میگیره ومیره خارج اونجابابه دکتر ایرانی آشنامیشه