متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Paris880

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,632
سلام دوستان
من دنبال یه رمان میگردم که اگه اشتباه نکنم اسم شخصیت اصلیش پریسا بود مادر و پدرش فوت میشن و فک کنم میره پیش خانواده عموش که سه تا پسر داره و در مواجه با اونا دختره میفهمه که قدرتایه عجیبی داره و میتونه ذهنو بخونه که این قدرت از مادرش بهش به ارث رسیده
ممنون میشم اسمشو بهم بگید
 

rivas

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,633
سلام ی رمانی میخوندم ک اسم دختره شهربانو بود اسم پسر ارمان ک بهش دست درازی میکنن بعد مجبور میشه با ارمان ازدواج کنه
اگه کسی این رمان خونده لطفا اسمش بگه
 

fatima79

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,634
سلام وقت بخیر ببخشیداسم این رمان رو میخواستم
نامزد دختره تو تصادف فوت میشه و خانواده پسر دختر رو مقصر میدونن بعد فوت پسره دختره ک خیلی منزوی میشه دختره رشتش طراحی بوده و یکی از دوستاش دختره رو ب دوستش معرفم میکنه ک اون پسره هم طراح بوده و باهم مزون میزنن
 

Elaheehsnz

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,635
یه رمان بود دختره با پدر بزرگ و مادر بزرگش شهر زندگی میکر‌ه و عاشق یه پسره هستش بعد چندین وقت برمیگرده روستا پیش پدر و مادرش اونجا پدرش مجبورش میکنه با خان ازدواج کنه دختره فک‌میکنه همون پسره هستش ولی پدر پسره بوده و با پدر عشقش ازدواج میکنه و بچه دار میشه و کم کم عشق پسره و فراموش میکنه و اخرش اینطوریه که دخترش که اسمش فک کنم نیلا بود و همسرش میرن جنگل و بچش گم میشه دختره دیوونه میشه تو همین مابین بچه دار میشه دوباره که پسره و عشق قدیمیش اسم دخترشو به یادگار میزارع نیلا
فک کنم اسم‌رمان یه چیز تو مایه های سروین اینا بود
 

faith_18

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,636
سلام ببخشید یه رمانی بود اسم دختره یادم نیس این دختره با خونوادش تو شهر زندگی میکرده ولی واسه تعطیلات میره پیش مامانیزرگش تو روستا عاشق پسر همسایه مامانیزرگش میشه حتی دختره فوبیا تاریکی داشته
چند سال پیش میخوندم تو روبیکا اسم رمانه عروس ننم میشی بود ولی هرچی میزنم الان نمیاره فککنم اسمش اصلیش نبوده
 

Fatiiiiii81

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,637
سلام دنبال رمانی هستم که چند سال پیش خوندم دختره توی یه شرکت کار میکرد و دوتا برادر دوقلو که از قبل نقشه داشتن از پدر دختره انتقام بگیرن دزدیدنش و یکیشون بردش تو یه خونه بیرون شهر و عاشق هم شدن
 

Zahraaaaaaaaaaaa

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,638
سلام دوستان دنبال رمانی میگردم ک‌شوهردختره اسیرش کرده و همش اذیتش میکنه بعد امیرعلی نامی میاد وارد خونه اشون میشه و کمکش میکنه‌
 

Shide

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
108
امتیازها
523
مدال‌ها
3
  • #1,639
سلام یه رمان بود اسم دختره فک کنم ماهرخ بود قرار بود با سیاوش نامی ازدواج کنه داخل روستا بودن بعد داداش دختره خواهرش رو از روستا بیرون میکنه و باعث میشه خواهر دیگش ازدواج کنه .سیاوش ندیده بوده دختره رو و فک میکنه با ماهرخ ازدواج کرده
حالا بعدچند سال ماهرخ داخل شرکت سیاوش کار میکنه و اینکه دختره همیشه پوشیه میزنه چون صورتش سوخته
چشمای دختره برای سیاوش آشناست و اینکه دختره ماهرخ مریضه
کسی میدونه
 

froza

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,640
سلام
دنبال یه رمانی میگردم که حجمش خیلی کم بود دختره تو یه خانواده پولدار بود ولی چون کسی به جز برادراش بهش اهمیت نمیداد و روی پای خودش بود و با دو تا دختر دیگه که اذیت شده بودن لباس میدوخت بعد با یه پسر ترک پولدار اشنا شد که وقتی فکر کرد پسره قراره با یکی دیگه ازدواج کنه گفت بچه از اون نیست...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
65
عقب
بالا