سلام
یه رمانی خیلی وقت پیش خوندم ،چیز زیادی ازش یادم نمیاد
فقط یادمه راجب یه دختر بودی مامانش فرانسوی بود پدرش ایرانی و فرانسه زندگی میکردن بعد اول رمان میاد ایران ولی یادم نیست برای چه کاری،یه برادر داشت که قل هم بودن و اینطور بود اگه یکیشون ضربه میخورد اون یکی هم دردش میگرفت ، و اینکه دختره پیانو میزد و یه آهنگ معروف فرانسوی رو هم با پیانو تو یه مهمونی زده بود
فقط همینا رو ازش یادمه
اگر کسی خونده ممنون میشم کمکم کنه