سلام من قبلاً یه رمان خوندم یادم نمیاد اسشو دختره از خارج میاد ایران ویک وکیل معروفه بعد پسرعمویش با ماشین به یکی میزنه و اون فرد میمیره بخاطر اینکه پسرعمویش اعدام نشه خدمتکار خانواده مقتول میشه دختره داستان
سلام من دنبال رمانی هستم که دختره پیش ناپدری بزرگ میشه بعد هم عاشق برادر ناپدری میشه
باهم ازدواج میکنند و یه تایمی میرن دبی و یه بچه معلول هم گیرشون میاد
سلام دوستان من دنبال رمانی هستم که دختره یتیمه و با خانواده دایی اش زندگی میکنه و مجبور به کار کردن هست اسم دختره لیلی هست و برای کار وارد خونه ی یه مردی به اسم داریوش خان میشه اما داریوش اون رو به عنوان دختر خونده خودش معرفی میکنه.
اگه کسی اسمشو میدونه بگه لطفا.
سلام
رمان دختریه که خارج از کشور زندگی میکنه و با استادش دوست میشه و لج میکنن باهم و بخاطر ورشکستگی باباش میخواد به ایران خونشو میفروشه و اونجا میمونه کار میکنه
سلام دوستان من چند سال پیش این رمان خواندم اما اسمش یادم نیست داستان راجب اینکه دختره روانشناسی هست که دوتا بچه داره و به اصرار استادش میره داخل بیمارستان کار کنه که اونجا شوهر سابق و پدر بچه هاشو میبینه که دکتره بود وتازه از خارج برگشته شوهرش میخواد حضانت بچه ها رو بگیره که دختره مجبور میشه به عنوان پرستار بچه هاش بره خونه پسره و نامزدش زندگی کنه (نامزدش نمیدونه هیچی
سلام دوستان
من دنبال یه رمان میگردم که دختره با یه پسره تصادف میکنه ولی نمیدونه که پسره رئیس شرکت و دوست برادرشه. بعد کم کم عاشق هم میشن و ازدواج میکنن و بچه دار میشن ولی دوتا از همکارای پسره واسه دختره پاپوش درست میکنن و کاری میکنن دختره به نامردی محکوم میشه و با بچهش میره یه شهر دیگه ولی باز برمیگرده
سلام دوستان دنبال رمانی هستم که دختره فروشنده بود و مدتی بود بخاطر تهمت ناحقی ک بهش زدن بودن ک توی پارتی بوده، نامزدش بهنام ک پسرعمش بوده ازش جدا میشه... و بعدا با پسری به نام امیرحسین که بور و دکتر هست ازدواج میکنه..
سلام دنبال یه رمان میگردم که راجب یه دختر جوونه ک مادر دوتا بچست وبا دوستشو خواهر کوچکترش باهم زندگی میکنن بعد طی یه اتفاقایی با خانواده استادش اشنا میشه خواهرش و دخترش که تو یه ماشین بودن با پسر استاده فک کنم تصادف میکنن بعد دخترش میمیره بعد قلب دخترشو به نوه استاده ک مریض بوده میدن. تا همین جاش یادمه کسی اگ اسمشو میدونه لطفا بگه
سلام دوستان یه رمانی بود دختره دکتر بود باباش پلیس بود اما هیچوقت بهش علاقه ای نداشت یه خاهرم داشت بعد یه جا به جای دوستش که میخوان به یه سن بالاعه شوهرش بدن میره لباس عروس و اینا میپوشه بعدم شخصیت پسر اسمش عطاعه دختره رو میترسونه دختره ام اسلحه میگیره روش میبردش تو ماشین بعد وسط بیابون رهاش میکنه
یه قسمتشم هست روبه روی هم با اسلحه ایستادن دختره به یکی پشت عطا شلیک میکنه عطاهم بهش شلیک میکنه بعد دختره جای بخیه زخمه رو تتو گل رز میزنه، لطفا اگه اسمشو با این توضیحات به خاطر اوردید اطلاع بدید ممنون
اسم رمانیو میخواستم که دختره عاشق یه پسره بوده بعد پسره با خواهر دختره ازدواج میکنه بعدش پسره میاد خونه اونا زندگی میکنه دوباره با دختره آشتی میکنه بعدش ازدواج میکنن ممنون میشم کسی بدونه بگه بهم