سلام دوستان من چند سال پیش این رمان خواندم اما اسمش یادم نیست داستان راجب اینکه دختره روانشناسی هست که دوتا بچه داره و به اصرار استادش میره داخل بیمارستان کار کنه که اونجا شوهر سابق و پدر بچه هاشو میبینه که دکتره بود وتازه از خارج برگشته شوهرش میخواد حضانت بچه ها رو بگیره که دختره مجبور میشه به عنوان پرستار بچه هاش بره خونه پسره و نامزدش زندگی کنه (نامزدش نمیدونه هیچی