متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

آدا

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,931
سلام دنبال یه رمان آنلاین تلگرامی میگردم که پسر داستان شب عروسی خواهرش داماد با زن داداش عروس فرار میکنه بعدش هم خواهرش خودکشی میکنه و بعد یه مدت طی یه دعوا که یادم نمیاد طرف دعوا کی بود داداش پسره رو هم با تیر میکشن خانواده پسره هم میدون تره بار داشتن نزدیک مدرسه دختر داستان مادر دختر داستان هم ارایشگره دختر داستان هم پبش مادرش زندگی میکنه و پدرش فک کنم مــُرده و با عمو هاشم مشکل داره رمان هم انلاین بود که من تلگرامم خراب شد و کانالشو گم کردم
متاسفانه همین اطلاعات رو از رمانه یادم میاد اگر برام اسمشوپیدا کنید ممنون میشم✨
 

Taraneh*

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
10
پسندها
16
امتیازها
33
  • #1,932
سلام دوستان
دنبال رمانی هستم که مثل اینکه دختره به زور ازدواج کرده بود و شوهرش توی یه اتاق زندانیش کرده بود و بهش دست درازی میکرد و خیلی اذیتش میکرد. بعد یجوری دختره فرار میکنه و با یه مرد خوب آشنا میشه ولی فکر میکنه از طرف شوهرشه. اما کم کم عاشقش میشه. فکر کنم شوهرش هم میمیره.
یه قسمتشم اگه درست یادم باشه دختره رگشو زده بود که شوهرش ببرتش بیمارستان و از اونجا تونست فرار کنه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Taraneh*

elena_ea

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
8
پسندها
12
امتیازها
33
  • #1,933
لطفاً بگین اسمشو..
-خم شو کفشام رو پاک کن
بغض کرده کمر خم کردم که یکی از مهمونا گفت:مگه زنت نیست حسام خان؟
پوزخندی زد
-در شان خدمتکارمه تا زنم
با پشت آستینم روی کفشش کشیدم که یهو نتونستم با اون شکم برامده خودم رو کنترل کنم از پشت محکم روی زمین افتادم جیغم به هوا رفت حسام سریع کنارم نشست فریاد زد: چیشد... غلط کردم عمرم
نتونستم حرفی بزنم سریع بغلم کرد
⭕اگه کسی می دونه اسمش چیه ممنون میشم بگه.
یکی بگه اسم این چیه‍♀️
 

Rahai

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,934
سلام
ی رمانی قبلا خوندم اسمش یادم نیس
ی دختره هست ک توی شرکت کار میکنه ومیخواد وام بگیره پدرش تو زندانه رئسش خوشش میاد از دختره و بهش میگه اگه صیغش بشه بدهی های پدرش رو میده پسره دوستشم داره ولی
ی مشکلی داره اینکه ک بچه دار نمیشه و هیچکدوم از اعضای خونوادش دوستش ندارن مادرش بدش میاد ازش و بخاطر همین از لحاظ روحی بهم ریختس فقط ی مادر بزرگ داره و شریک و دوستش ک اسمش حسین هست باهاش خوبن واخرش دختره هم عاشقش میشه و بچه دار میشنو با خواهر برادراش هم خوب میشن
 

Taraneh*

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
10
پسندها
16
امتیازها
33
  • #1,935
سلام
ی رمانی قبلا خوندم اسمش یادم نیس
ی دختره هست ک توی شرکت کار میکنه ومیخواد وام بگیره پدرش تو زندانه رئسش خوشش میاد از دختره و بهش میگه اگه صیغش بشه بدهی های پدرش رو میده پسره دوستشم داره ولی
ی مشکلی داره اینکه ک بچه دار نمیشه و هیچکدوم از اعضای خونوادش دوستش ندارن مادرش بدش میاد ازش و بخاطر همین از لحاظ روحی بهم ریختس فقط ی مادر بزرگ داره و شریک و دوستش ک اسمش حسین هست باهاش خوبن واخرش دختره هم عاشقش میشه و بچه دار میشنو با خواهر برادراش هم خوب میشن
عزیزم رمان "جایی نرو" رو چک کن
 
امضا : Taraneh*

Parisanaderi

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
4
امتیازها
0
  • #1,937
سلام
یه رمانی بود که چند سال پیش خوندم
دختر بنظرم با پسر داییش ازدواج کرده بود الان از هم جدا شده بودن و یه دختر بچه داشتن. پدر مادرش طرف پسره بودن چون نظرشون این بود که خیلی دختره رو دوست داره . بعد دختره شرکت داشت بنظرم شرکت معماری و پسره یه شرکت خیلی بزرگ داشت . پسره همش هواسش به دختره بود حتی بعد از جدایی . حق طلاق ام دختره وقتی فهمید حاملس از پسره گرفت ، وقتی فهمیده بود می ره توی اتاق خودشو زندانی می کنه پسره مجبور می شه حق طلاق بهش بده . وسطای داستان پسره میاد واحد روبه رویی دختره خونه می گیره بعد مثل اینکه قبلا که با هم زندگی می کردن پسره اتاق خوابشونو قرمز کرده بوده بدون اینکه نظر دختره رو بپرسه اینم خیلی ناراحت بوده برای طراحی این خونه که دختره اصلا نمی دونسته برای کیه ، طراح...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

parii80

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,938
سلام دنبال رمانی میگردم که خیلی وقت پیش اون رو خوندم و اسمش رو یادم نیست
رمانیه که یه دختره بخاطر قتلی که برادرش انجام داده (صاحب خونه ش رو می‌کشه) مبجبوره با پسر صاحب خونه ازدواج کنه ک ب برادرش رضایت بدن و پسره هم معتاده وضع مالی خوبی هم ندارن فکر کنم اسم پسره پیمان باشه
کسی اسم رمان رو میدونه؟؟
 

Taraneh*

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
10
پسندها
16
امتیازها
33
  • #1,939
سلام
یه رمانی بود که چند سال پیش خوندم
دختر بنظرم با پسر داییش ازدواج کرده بود الان از هم جدا شده بودن و یه دختر بچه داشتن. پدر مادرش طرف پسره بودن چون نظرشون این بود که خیلی دختره رو دوست داره . بعد دختره شرکت داشت بنظرم شرکت معماری و پسره یه شرکت خیلی بزرگ داشت . پسره همش هواسش به دختره بود حتی بعد از جدایی . حق طلاق ام دختره وقتی فهمید حاملس از پسره گرفت ، وقتی فهمیده بود می ره توی اتاق خودشو زندانی می کنه پسره مجبور می شه حق طلاق بهش بده . وسطای داستان پسره میاد واحد روبه رویی دختره خونه می گیره بعد مثل اینکه قبلا که با هم زندگی می کردن پسره اتاق خوابشونو قرمز کرده بوده بدون اینکه نظر دختره رو بپرسه اینم خیلی ناراحت بوده برای طراحی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Taraneh*

elena_ea

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
8
پسندها
12
امتیازها
33
  • #1,940
لطفاً بگین اسمشو..
-خم شو کفشام رو پاک کن
بغض کرده کمر خم کردم که یکی از مهمونا گفت:مگه زنت نیست حسام خان؟
پوزخندی زد
-در شان خدمتکارمه تا زنم
با پشت آستینم روی کفشش کشیدم که یهو نتونستم با اون شکم برامده خودم رو کنترل کنم از پشت محکم روی زمین افتادم جیغم به هوا رفت حسام سریع کنارم نشست فریاد زد: چیشد... غلط کردم عمرم
نتونستم حرفی بزنم سریع بغلم کرد
⭕اگه کسی می دونه اسمش چیه ممنون میشم بگه.
چرا کسی اینو نمی دونه..
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
63
عقب
بالا