متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

هدیه گمنام

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,891
سلام
دنبال رمانی میگردم که دختره طی تصادف حافظشو از دست میده و میره کما وقتی به هوش میاد میبینه که شیش هفت ماهه حاملس و و یه یه ادرس داشت که میره اونجا میبینه عمارته بعد خانم خونه بهش اتاق میده و بعد میفهمه که دوتا پسر داره یکیشون با دختره خیلی بد اخلاقه و دومی همش تو اتاقه و بیرون نمیاد از اتاقش و شخصیت مرمزی داره بعد دختره یادش میاد که داشت از یک مردی فرار میکرد ولی قیافش محوه و وقتی برمیگرده عقب که چک کنه کجاس با یه ماشینی تصادف میکنه ممنون میشم اگه میدونید اسمشو بهم بگید
 
امضا : هدیه گمنام

Mobina%457-"\@2%-::(8&%58

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,892
سلام من از این رمان خلاصشو یادمه ولی اسمشو نه دو تا خواهر دوقلو هستن که برای این که پول کافی ندارن وانمودمیکنن یه نفرن و میرن دزدی ت‌و یکی از این دزدی ها گیر دو تا برادر دوقلو دیگه میفتن و اینو بگو اینا زوج نیستن این دو تا اخر سر با پسرهای دوقلوی هسایه که فکر کنو اسم یکی شون مرتضی بود عروسی میکونن هر کی اسمشو میدونه ممنون میشم بگه
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mers~

zahra_z

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
383
پسندها
1,298
امتیازها
8,563
مدال‌ها
9
  • #1,893
سلام من از این رمان خلاصشو یادمه ولی اسمشو نه دو تا خواهر دوقلو هستن که برای این که پول کافی ندارن وانمودمیکنن یه نفرن و میرن دزدی ت‌و یکی از این دزدی ها گیر دو تا برادر دوقلو دیگه میفتن و اینو بگو اینا زوج نیستن این دو تا اخر سر با پسرهای دوقلوی هسایه که فکر کنو اسم یکی شون مرتضی بود عروسی میکونن هر کی اسمشو میدونه ممنون میشم بگه
دروغ دو نفره
 
امضا : zahra_z

zahra_z

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
383
پسندها
1,298
امتیازها
8,563
مدال‌ها
9
  • #1,894
سلام وقت بخیر
من یه رمان خوندم ک اسمشو فراموش کردم
دختره یه هکره حرفیه که با کمک
دوستاش یه سازمان مخفی درست کرده
شخصیتهای دوم هم دوتا پلیسن که عاشق دوتا دختر دوقلوان
☹☹☹همین
رمان ریما رو میگی؟
 
امضا : zahra_z

zahra_z

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
383
پسندها
1,298
امتیازها
8,563
مدال‌ها
9
  • #1,895
سلام
دوستان دنبال یک رمان قدیمی هستم که دختره اگر اشتباه نکنم پرستار بود و از نامزدش جدا شده بود و یک جورایی شکست عشقی خورده بود، توی بیمارستان یک دکتری پاپیچش میشه..
یک قسمت بولد که یادمه ازش اینه که رفته بودن مسافرت و نامزد قبلیش فامیلش بود انگار اونجا توی اصطبل گیرش میندازه از اونور دکتره هم میاد میبینه اسم نامزد قبلی دختر هم کاوه بود انگار
اگه میدونید بگید لطفااااااا
دروغ شیرین
 
امضا : zahra_z
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mers~

yalda_a

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,896
سلام یه رمان بود دختره پدر و مادرش مردن با خانواده عموش زندگی میکنه زن عموش همش اذیتش میکنه بعد داداش زن عموش ک اسمش کیارش از خارج میاد عاشق دختره میشه آخر با هم ازدواج میکنن اسم رمان کسی میدونه بگه
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mers~

Mahi_83

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,897
خیلی وقت پیش یه رمان خوندم موضوعش تقریبن یادمه ولی اسمشو نمیدونم:
یه دختری بود که تو کافه کار میکرد(فکنم کافه مال خودش بود دقیق یادم نیست)خودش همش کیکای کافه رو درست میکرد
هر دفه یه چیز جدید به منو اضافه میکرد
هروقت ناراحت بود کیک و شیرینی درست میکرد کلن خیلی هم اشپزیش خوب بود
توی کافشون مناسبتای مختلف مثل شب یلدا و عیدو جشن میگرفتن محیط دوستانه ای داشتن
دختره خونه مجردی داشت تنها زندگی میکرد یه دوست صمیمی پسر داشت که بعضی وقتا میرفت خونش یه دوست صمیمی دخترم داشت
بعد دوستاش بچه های کافه جمع میشدن خونش دورهم
با یه پسر پولدار متشخص اشنا میشد یادمه رستوران رفته بودن باهم
یادم رفت بگم دختره تو خونه شاگرد داشت زبان تدریس میکرد
 
آخرین ویرایش
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mers~

Liili

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,898
سلام دنبال یه رمانیم که دختری با برادرش دعواش میشه سرش میخوره زمین و میره تو کما و به ۲۰۰۰و خورده سال پیش سفر میکنه و اونجا جای یه دختری که کاملا شبیه خودشو رو میگیره و ازدواج میکنه و بچه دار میشه بعد که به زمان خودش برمیگرده میگن دیوونه شده میزارن آسایشگاه بعد فرار میکنه و شوهر و بچش که تناسخ یافتنو پیدا میکنه
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mers~

avin13

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
4
امتیازها
0
  • #1,899
سلام وقت بخیر ی رمانی بود که خیلی قبل پیش خوندم ژانرش اجباری بود دختره و پسره سر ی موضوعی که دقیقا نمیدونم چی بود باهم ازدواج میکنند پسره خیلی دختره رو اذیت میکنه مثلا ی جای از رمان دختر تولد میگیره برا پسره دوستاشو دعوت میکنه پسره با دوست دخترش یا عشقش میاد تانگو میرقصه دختره برا تولش عطر خریده بوده پسره پرت میکنه میزه شیشه ای میشکنه دختره میوفته رو شیشه ها کلیه اش نمیدونم اسیب میبینه اینا فکر کنم اسم پسره سپهر هستش اخرشم دختره میره کیش مثلا به قهر اگه اسمشو میدونید ممنون میشم بگید
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mers~

avin13

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
4
امتیازها
0
  • #1,900
سلام دوستان
من دنبال یه رمانی میگردم که اسم شخصیتاش یادم نیس
موضوعش اینجوری بود که دختره یه پیام ناشناس دریافت میکنه ازیه نفرکه سرطان داره و داره خودکشی میکنه پسره رو راضی میکنه که خودکشی نکنه و باهم دوست میشن بعدامتوجه میشه اون پسره استاددانشگاهشونه یه بارکه رفتن اردو وسط بازی پسره از هوش میره ومیمیره بعدا که دختره میره سرکار رئیس شرکتشون صداش عینه همون پسرس که مرده و همین تشابه باعث آشناییشون میشه
اگه اشتباه نکنم اس ام اس اشتباهیه
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mers~

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
64
عقب
بالا