- ارسالیها
- 375
- پسندها
- 4,117
- امتیازها
- 16,763
- مدالها
- 10
- نویسنده موضوع
- #41
در تأیید حرف مادرم سری تکان دادم و کوتاه جواب دادم:
- آره خوب بودن.
- همین؟ یه جوری میگی انگار یه موضوع پیشِ پا افتاده است، آخه دختر جون حرف یه عمر زندگی و آیندهی توئه این تویی که باید قاطعانه نظر بدی.
حق با مادرم بود. من باید خوب فکر میکردم تا بفهمم چه میخواهم؟ باید تمام جوانب را به دقت بررسی میکردم که ببینم چی به چی است؟
خطاب به مادرم با تردید گفتم:
- میدونم مامان قول میدم خوب به موضوع فکر کنم.
سپس همراه او برای مرتب کردن خانه و ظرف و ظروف پذیرایی دست به کار شدم، درحالی که عمیقاً به فکر فرو رفته بودم.
مهرداد ظاهر خوب و جذابی داشت، خیلی هم مؤدب بود؛ از آن دسته مردهایی که ممکن نبود حرف بد و ناشایستی از دهانش خارج شود. به نظر میرسید تا کنون روی حرف پدر و مادرش حرفی نزده است...
- آره خوب بودن.
- همین؟ یه جوری میگی انگار یه موضوع پیشِ پا افتاده است، آخه دختر جون حرف یه عمر زندگی و آیندهی توئه این تویی که باید قاطعانه نظر بدی.
حق با مادرم بود. من باید خوب فکر میکردم تا بفهمم چه میخواهم؟ باید تمام جوانب را به دقت بررسی میکردم که ببینم چی به چی است؟
خطاب به مادرم با تردید گفتم:
- میدونم مامان قول میدم خوب به موضوع فکر کنم.
سپس همراه او برای مرتب کردن خانه و ظرف و ظروف پذیرایی دست به کار شدم، درحالی که عمیقاً به فکر فرو رفته بودم.
مهرداد ظاهر خوب و جذابی داشت، خیلی هم مؤدب بود؛ از آن دسته مردهایی که ممکن نبود حرف بد و ناشایستی از دهانش خارج شود. به نظر میرسید تا کنون روی حرف پدر و مادرش حرفی نزده است...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش