- ارسالیها
- 821
- پسندها
- 7,756
- امتیازها
- 22,273
- مدالها
- 13
- نویسنده موضوع
- #171
میخواست بعد از کلاس با یاسمن صحبت کند ولی یاسمن بیتوجه به خواستهی او کار مهمی را بهانه کرد و خیلی سریع از دانشگاه بیرون رفت حتی پیشنهاد آرمین برای رساندنش رد کرده بود. پیامهایش را توی واتسآپ بیجواب گذاشته بود، دو باری هم که با او تماس گرفته بود رد داده بود. عصبی لبهی پنجرهی اتاقش نشسته بود و کتابی دستش بود اما فکر و ذکرش جای دیگری بود که صدای زنگ موبایلش او را به خودش آورد، شمارهی یاسمن بود که سریع جواب داد.
- الو یاسمن، این چه رفتاریه؟
- سلام، معذرت میخوام نمیتونستم جواب بدم.
- اون پسره کی بود؟ چرا بعد از کلاس نموندی باهم حرف بزنیم.
- آرمین فکر میکنم دیگه نتونیم توی محیط دانشگاه باهم صحبت کنیم.
آرمین جنگی و طلبکارانه سوالش را پرسید:
- چرا؟
یاسمن اما آرام جوابش را داد:
- اون...
- الو یاسمن، این چه رفتاریه؟
- سلام، معذرت میخوام نمیتونستم جواب بدم.
- اون پسره کی بود؟ چرا بعد از کلاس نموندی باهم حرف بزنیم.
- آرمین فکر میکنم دیگه نتونیم توی محیط دانشگاه باهم صحبت کنیم.
آرمین جنگی و طلبکارانه سوالش را پرسید:
- چرا؟
یاسمن اما آرام جوابش را داد:
- اون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش